هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که تحمل جفای یار، مانند نوشیدن شراب و تحمل خمار است. شاعر معتقد است که هر چه از معشوق بشنود، شیرین است و نمی‌تواند به سوی دیگری برود. او از غم و اندوه معشوق می‌گرید و معتقد است که حتی اگر بمیرد، تنها حسرت زنده شدن دوباره برای دیدن معشوق را دارد. شاعر همچنین از تلاش برای فرار از این عشق نافرجام سخن می‌گوید، اما می‌داند که این کار بی‌فایده است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ای مانند جفای یار و خمار نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۲۹۸

شرط است جفا کشیدن از یار
خمر است و خمار و گلبن و خار

من معتقدم که هر چه گویی
شیرین بود از لب شکربار

پیش دگری نمی‌توان رفت
از تو به تو آمدم به زنهار

عیبت نکنم اگر بخندی
بر من چو بگریم از غمت زار

شک نیست که بوستان بخندد
هر گه که بگرید ابر آذار

تو می‌روی و خبر نداری
واندر عقبت قلوب و ابصار

گر پیش تو نوبتی بمیرم
هیچم نبود گزند و تیمار

جز حسرت آن که زنده گردم
تا پیش بمیرمت دگربار

گفتم که به گوشه‌ای چو سنگی
بنشینم و روی دل به دیوار

دانم که میسرم نگردد
تو سنگ درآوری به گفتار

سعدی نرود به سختی از پیش
با قید کجا رود گرفتار
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۹۷
گوهر بعدی:غزل ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.