هوش مصنوعی: این شعر از سعدی بیانگر درد و رنج شاعر از بی‌وفایی یار و شکسته شدن پیمان عشق است. شاعر از دست رفتن کار و نرسیدن به یار را توصیف می‌کند و از درد دل و اشک‌هایش می‌گوید. او از بی‌صبری و نداشتن سیم و زر در عشق یار سخن می‌گوید و از اینکه یارش ناگهان او را ترک کرده است، اظهار ناراحتی می‌کند. در نهایت، شاعر به بی‌وفایی یار اشاره می‌کند و امید خود را می‌شکند.
رده سنی: 16+ این شعر به موضوعات عمیق عاطفی مانند شکست عشقی و درد ناشی از بی‌وفایی می‌پردازد که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از مفاهیم پیچیده و احساسات عمیق نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل ۲۹۹

ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
کارم ز دست رفت و نیامد به دست یار

برخاست آهم از دل و در خون نشست چشم
یا رب ز من چه خاست که بی من نشست یار

در عشق یار نیست مرا صبر و سیم و زر
لیک آب چشم و آتش دل هر دو هست یار

چون قامتم کمان صفت از غم خمیده دید
چون تیر ناگهان ز کنارم بجست یار

سعدی به بندگیش کمر بسته‌ای ولیک
منت منه که طرفی از این برنبست یار

اکنون که بی‌وفایی یارت درست شد
در دل شکن امید که پیمان شکست یار
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۹۸
گوهر بعدی:غزل ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.