هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلبستگی به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هر شب تصمیم می‌گیرد از معشوق دور شود، اما صبح که می‌خواهد این تصمیم را عملی کند، عشق و وفاداری به معشوق مانع او می‌شود. او تأکید می‌کند که هیچ تمنایی جز معشوق ندارد و هیچ کس را به زیبایی او نمی‌بیند. شاعر همچنین به گذر زمان و تغییرات زندگی اشاره می‌کند و از خواننده می‌خواهد که از لحظات زندگی لذت ببرد و با صبر و تحمل به آینده بنگرد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و بیان شاعرانه ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل ۳۰۱

هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر

بامدادان که برون می‌نهم از منزل پای
حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر

هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر

زان که هرگز به جمال تو در آیینه وهم
متصور نشود صورت و بالای دگر

وامقی بود که دیوانه عذرایی بود
منم امروز و تویی وامق و عذرای دگر

وقت آنست که صحرا گل و سنبل گیرد
خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر

بامدادان به تماشای چمن بیرون آی
تا فراغ از تو نماند به تماشای دگر

هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید
گویم این نیز نهم بر سر غم‌های دگر

بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست
سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۰۰
گوهر بعدی:غزل ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.