هوش مصنوعی: این شعر از سعدی، زیبایی و بلندقامتی معشوق را توصیف می‌کند و از عشق و دل‌بستگی شاعر به او سخن می‌گوید. شاعر از ناتوانی خود در رهایی از این عشق و تأثیر کلام دشمنان می‌گوید و در پایان، از پادشاه زیبایی می‌خواهد که به بندگانش توجه کند و از دعای درویشان و نیازمندان بترسد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۳۲۲

خجل است سرو بستان بر قامت بلندش
همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش

چو درخت قامتش دید صبا به هم برآمد
ز چمن نرست سروی که ز بیخ برنکندش

اگر آفتاب با او زند از گزاف لافی
مه نو چه زهره دارد که بود سم سمندش

نه چنان ز دست رفته‌ست وجود ناتوانم
که معالجت توان کرد به پند یا به بندش

گرم آن قرار بودی که ز دوست برکنم دل
نشنیدمی ز دشمن سخنان ناپسندش

تو که پادشاه حسنی نظری به بندگان کن
حذر از دعای درویش و کف نیازمندش

شکرین حدیث سعدی بر او چه قدر دارد
که چنو هزار طوطی مگس است پیش قندش
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۲۱
گوهر بعدی:غزل ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.