۴۰۹ بار خوانده شده

غزل ۳۲۳

هر که نازک بود تن یارش
گو دل نازنین نگه دارش

عاشق گل دروغ می‌گوید
که تحمل نمی‌کند خارش

نیکخواها در آتشم بگذار
وین نصیحت مکن که بگذارش

کاش با دل هزار جان بودی
تا فدا کردمی به دیدارش

عاشق صادق از ملامت دوست
گر برنجد به دوست مشمارش

کس به آرام جان ما نرسد
که نه اول به جان رسد کارش

خانه یار سنگدل این است
هر که سر می‌زند به دیوارش

خون ما خود محل آن دارد
که بود پیش دوست مقدارش

سعدیا گر به جان خطاب کند
ترک جان گوی و دل به دست آرش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید
Avatar نقش کاربری
فاطمه زندی

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۲۲
گوهر بعدی:غزل ۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.