هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید. او از شیرینی و ناز معشوق، دردهای عشق، و ناتوانی در پنهان کردن احساساتش می‌گوید. همچنین، شاعر به وفاداری و خدمت به معشوق اشاره می‌کند و از غم و اندوه عشق شکایت می‌کند. در نهایت، شاعر از ناتوانی خود در برابر عشق و تسلیم شدن در برابر آن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۳۲۵

کس ندیده‌ست به شیرینی و لطف و نازش
کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش

مطرب ما را دردیست که خوش می‌نالد
مرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش

بارها در دلم آمد که بپوشم غم عشق
آبگینه نتواند که بپوشد رازش

مرغ پرنده اگر در قفسی پیر شود
همچنان طبع فرامش نکند پروازش

تا چه کردیم دگرباره که شیرین لب دوست
به سخن باز نمی‌باشد و چشم از نازش

من دعا گویم اگر تو همه دشنام دهی
بنده خدمت بکند ور نکنند اعزازش

غرق دریای غمت را رمقی بیش نماند
آخر اکنون که بکشتی به کنار اندازش

خون سعدی کم از آن است که دست آلایی
ملخ آن قدر ندارد که بگیرد بازش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۲۴
گوهر بعدی:غزل ۳۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.