هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی و جادوی چشم‌های معشوق، بی‌خوابی ناشی از عشق، و فداکاری در راه معشوق صحبت می‌کند. شاعر همچنین از بی‌توجهی معشوق و ناله‌های خود در این راه گلایه می‌کند و در نهایت از حیرت و شیدایی خود در برابر زیبایی معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۳۳۴

قیامت باشد آن قامت در آغوش
شراب سلسبیل از چشمه نوش

غلام کیست آن لعبت که ما را
غلام خویش کرد و حلقه در گوش

پری پیکر بتی کز سحر چشمش
نیامد خواب در چشمان من دوش

نه هر وقتم به یاد خاطر آید
که خود هرگز نمی‌گردد فراموش

حلالش باد اگر خونم بریزد
که سر در پای او خوشتر که بر دوش

نصیحتگوی ما عقلی ندارد
برو گو در صلاح خویشتن کوش

دهل زیر گلیم از خلق پنهان
نشاید کرد و آتش زیر سرپوش

بیا ای دوست ور دشمن ببیند
چه خواهد کرد گو می‌بین و می‌جوش

تو از ما فارغ و ما با تو همراه
ز ما فریاد می‌آید تو خاموش

حدیث حسن خویش از دیگری پرس
که سعدی در تو حیران است و مدهوش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۳۳
گوهر بعدی:غزل ۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.