هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از مولانا بیانگر درد و رنج عشق و فراق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای عمیق، احساسات عاشقانه، ناامیدی، و اشتیاق را به تصویر میکشد. او از عناصری مانند نقاب، زلف، آب، آتش، و گل برای توصیف حالات عاشق استفاده میکند و تأکید میکند که بدون تحمل رنج و عذاب، رسیدن به معشوق و آرامش ممکن نیست.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۶۳
هرگز این دست تهی بند نقابی نکشید
خم زلفی نگرفت و می نابی نکشید
سر آبی فلک عشوه گرم جلوه نداد
کان سر آب در آخر بسرایی نکشید
عاشق سوخته خرمن ز بیابان فراق
تشنه آمد بلب چشمه و آبی نکشید
تا دلم آب نشد گوهر مقصود نیافت
به فراغی نرسید آنکه عذابی نکشید
عاشقت چون گل شبنم زده در بر بگرفت
از گریبان ترت بوی گلابی نکشید
مژه چون سوزن، چاک جگرپاره بدوخت
خار دردی ز دل خانه خرابی نکشید
هیچ جا آتش رخسار نیفروخت ز می
کعه ز مرغ دل ما خوان کبابی نکشید
یکسر موی ز دیباچه ی خط تو نخاست
که قلم بر زبر حرف کتابی نکشید
دل مشتاق فغانی فرحانست مدام
گر چه از ساغر مقصود شرابی نکشید
خم زلفی نگرفت و می نابی نکشید
سر آبی فلک عشوه گرم جلوه نداد
کان سر آب در آخر بسرایی نکشید
عاشق سوخته خرمن ز بیابان فراق
تشنه آمد بلب چشمه و آبی نکشید
تا دلم آب نشد گوهر مقصود نیافت
به فراغی نرسید آنکه عذابی نکشید
عاشقت چون گل شبنم زده در بر بگرفت
از گریبان ترت بوی گلابی نکشید
مژه چون سوزن، چاک جگرپاره بدوخت
خار دردی ز دل خانه خرابی نکشید
هیچ جا آتش رخسار نیفروخت ز می
کعه ز مرغ دل ما خوان کبابی نکشید
یکسر موی ز دیباچه ی خط تو نخاست
که قلم بر زبر حرف کتابی نکشید
دل مشتاق فغانی فرحانست مدام
گر چه از ساغر مقصود شرابی نکشید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.