هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلدادگی خود سخن میگوید و بیان میکند که دلش همواره به یاد معشوق است و هیچ امیدی به رهایی از درد عشق ندارد. او معتقد است که معشوق آنقدر زیباست که حتی بلبلان باغ نیز در وصف او آواز میخوانند و نیازی به توجه به سخنان ناخوشایند دیگران ندارد. شاعر تأکید میکند که دلیل زیبایی معشوق، خود اوست و هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگزین آن شود.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل ۳۴۳
به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم
نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
تو را فراغت ما گر بود و گر نبود
مرا به روی تو از هر که عالمست فراغ
ز درد عشق تو امید رستگاری نیست
گریختن نتوانند بندگان به داغ
تو را که این همه بلبل نوای عشق زنند
چه التفات بود بر ادای منکر زاغ
دلیل روی تو هم روی توست سعدی را
چراغ را نتوان دید جز به نور چراغ
نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
تو را فراغت ما گر بود و گر نبود
مرا به روی تو از هر که عالمست فراغ
ز درد عشق تو امید رستگاری نیست
گریختن نتوانند بندگان به داغ
تو را که این همه بلبل نوای عشق زنند
چه التفات بود بر ادای منکر زاغ
دلیل روی تو هم روی توست سعدی را
چراغ را نتوان دید جز به نور چراغ
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۳۴۲
گوهر بعدی:غزل ۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.