هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و رهایی از قید و بندهای زهد و عقل سخن می‌گوید. او از شراب و موسیقی به عنوان نمادهایی برای رسیدن به شادی و وصال معشوق یاد می‌کند و زاهد را به دلیل دوری از عشق و نشستن در گوشه‌ای با دل تنگ مورد انتقاد قرار می‌دهد. شاعر اعلام می‌کند که از عشق معشوق، خرقه‌ی زهد را کنار گذاشته و امیدوار است که به وصال معشوق برسد و شادی را تجربه کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادهایی مانند شراب و موسیقی ممکن است نیاز به تفسیر و درک بیشتری داشته باشد که مناسب سنین بالاتر است.

غزل ۳۴۴

ساقی بده آن شراب گلرنگ
مطرب بزن آن نوای بر چنگ

کز زهد ندیده‌ام فتوحی
تا کی زنم آبگینه بر سنگ

خون شد دل من ندیده کامی
الا که برفت نام با ننگ

عشق آمد و عقل همچو بادی
رفت از بر من هزار فرسنگ

ای زاهد خرقه پوش تا کی
با عاشق خسته دل کنی جنگ

گرد دو جهان بگشته عاشق
زاهد بنگر نشسته دلتنگ

من خرقه فکنده‌ام ز عشقت
باشد که به وصل تو زنم چنگ

سعدی همه روز عشق می‌باز
تا در دو جهان شوی به یک رنگ
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۴۳
گوهر بعدی:غزل ۳۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.