هوش مصنوعی: این شعر از سعدی بیانگر درد فراق و عشق است. شاعر از شب‌های بی‌خوابی و خیال‌های عاشقانه می‌گوید و از قائد جمال می‌خواهد که لحظه‌ای به او توجه کند. او از درد دوری و غم‌های عشق می‌نالد و اشاره می‌کند که دشمن با شمشیر نمی‌کشد، اما دوست با نگاهش قتال می‌کند. شاعر همچنین به انتقاد از کسانی می‌پردازد که نگاه را حرام می‌دانند، اما خون مردم را حلال می‌شمارند. در پایان، او تأکید می‌کند که سخن از دوست هرگز ملال‌آور نیست و ناله‌های عاشقانه هرچند بی‌فایده‌اند، اما خوشایند هستند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، انتقادهای اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل ۳۴۷

جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

بدار یک نفس ای قائد این زمام جمال
که دیده سیر نمی‌گردد از نظر به جمال

دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل
پیام ما که رساند مگر نسیم شمال

به تیغ هندی دشمن قتال می‌نکند
چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال

جماعتی که نظر را حرام می‌گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال

غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال

تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال

اگر مراد نصیحت کنان ما این است
که ترک دوست بگویم تصوریست محال

به خاک پای تو داند که تا سرم نرود
ز سر به در نرود همچنان امید وصال

حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری
به آب دیده خونین نبشته صورت حال

سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال

به ناله کار میسر نمی‌شود سعدی
ولیک ناله بیچارگان خوش است بنال
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۴۶
گوهر بعدی:غزل ۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.