هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و جدایی می‌نالد و از تنهایی و بی‌کسی خود سخن می‌گوید. او از ناامیدی و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید و آرزوی وصل را دارد، اما احساس می‌کند که این آرزو دست‌نیافتنی است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، موضوعاتی مانند هجران و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۴۵۸

مجو ای دل بخور از بهر ترتیب دماغ من
مگر آگه نیی شبهای هجر از درد و داغ من

دلم کز داغ هجران شد سیه منما ره وصلش
که هرگز سوی بستان ره نخواهد بر در زاغ من

به داغ بی کسی ز انسان گرفتارم که گر سوزم
نگردد هیچگه پروانه هم گرد چراغ من

که جوید از من سرگشته، پی در وادی هجران
مگر زاغ از هوای استخوان گیرد سراغ من

شود همچون فغانی زهره ام از بیم هجران آب
که زهر ناامیدی کرده گردون در ایاغ من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.