هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی خود سخن می‌گوید. او با وجود هزاران عهد و پیمان که بسته تا از عشق دوری کند، هر بار خیال معشوق او را به سوی خود می‌کشد. شاعر از رنج‌ها و سختی‌هایی که در راه عشق متحمل شده سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی در برابر نصیحت دیگران به صبر و تحمل، مقاومت کرده و به عشق خود پایبند مانده است. او عشق خود را بی‌نهایت و فراتر از هر چیز دیگری می‌داند و حتی مرگ را در راه این عشق پذیرفته است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های عاطفی دارد. همچنین، مفاهیمی مانند رنج، صبر و وفاداری در عشق برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و مرتبط است.

غزل ۳۷۳

هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم
همی برابرم آید خیال روی تو هر دم

نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت
که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم

به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم
گلی تمام نچیدم هزار خار بخوردم

بساط عمر مرا گو فرونورد زمانه
که من حکایت دیدار دوست درننوردم

هر آن کسم که نصیحت همی‌کند به صبوری
به هرزه باد هوا می‌دمد بر آهن سردم

به چشم‌های تو دانم که تا ز چشم برفتی
به چشم عشق و ارادت نظر به هیچ نکردم

نه روز می‌بشمردم در انتظار جمالت
که روز هجر تو را خود ز عمر می‌نشمردم

چه دشمنی که نکردی چنان که خوی تو باشد
به دوستی که شکایت به هیچ دوست نبردم

من از کمند تو اول چو وحش می‌برمیدم
کنون که انس گرفتم به تیغ بازنگردم

تو را که گفت که سعدی نه مرد عشق تو باشد
گر از وفات بگردم درست شد که نه مردم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۷۲
گوهر بعدی:غزل ۳۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.