۱۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۳

من کیستم شکسته دل هیچکاره یی
سر گرم جلوه یی و خراب نظاره یی

زین آتشی که عشق تو افروخت در دلم
فریاد اگر بخرمنت افتد شراره یی

در چنگ آفتم چو دهد شوق مو کشان
بر من هزار رشته ی تدبیر تاره یی

هر پاره یی ز دل بجگر گوشه یی دهم
فارغ مگر شوم ز غم خویش پاره یی

با من رقیب ساده در افتاد بی جهت
چون آبگینه یی که در افتد بخاره یی

بی آفتاب روی تو هر شام تا سحر
داغیست تازه بر دلم از هر ستاره یی

فردا که دوست خوان کرم در میان نهد
گیرد بقدر حوصله هر کس کناره یی

بیچارگیست کار فغانی و در غمش
هر کس کند برای دل خویش چاره یی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.