هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام، رنجهای عاشقانه و ناامیدی سخن میگوید. شاعر از عشق بیپاسخ، سوختن در آتش هجران و بیوفایی معشوق شکایت دارد و از این که کسی به عشق او توجهی نمیکند، ابراز ناراحتی میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج عشق ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۵۲۸
چند بسینه از هوس داغ جنون نهد کسی
سر بکسی نمی نهی دل بتو چون نهد کسی
عاقبت از برای تو همچو سپند سوختم
چند بنای عشق بر سحر و فسون نهد کسی
شحنه ی مست نیمشب گر کشدم روا بود
کز چه ز بزم این چنین پای برون نهد کسی
بهر مراد یکدمه این همه جور می کشم
سر بهزار آفت از همت دون نهد کسی
فال زدم که از لبت کشته شوم به یک نفس
هم ز لب تو این سخن به که شکون نهد کسی
رفت فغانی و همه سنگ رقیبش از پیست
شاید اگر از این ستم سر بجنون نهد کسی
سر بکسی نمی نهی دل بتو چون نهد کسی
عاقبت از برای تو همچو سپند سوختم
چند بنای عشق بر سحر و فسون نهد کسی
شحنه ی مست نیمشب گر کشدم روا بود
کز چه ز بزم این چنین پای برون نهد کسی
بهر مراد یکدمه این همه جور می کشم
سر بهزار آفت از همت دون نهد کسی
فال زدم که از لبت کشته شوم به یک نفس
هم ز لب تو این سخن به که شکون نهد کسی
رفت فغانی و همه سنگ رقیبش از پیست
شاید اگر از این ستم سر بجنون نهد کسی
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.