هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سعدی، بیانگر عشق عمیق و وابستگی شاعر به معشوق است. شاعر از دنیا و آخرت گریزان است و تنها به معشوق دل بسته است. او از درد و رنج خود می‌گوید و تنها درمان خود را در معشوق می‌بیند. شاعر حتی در خواب نیز از معشوق جدا نمی‌شود و همواره به یاد اوست.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۳۹۵

گر من ز محبتت بمیرم
دامن به قیامتت بگیرم

از دنیی و آخرت گزیر است
وز صحبت دوست ناگزیرم

ای مرهم ریش دردمندان
درمان دگر نمی‌پذیرم

آن کس که به جز تو کس ندارد
در هر دو جهان من آن فقیرم

ای محتسب از جوان چه خواهی
من توبه نمی‌کنم که پیرم

یک روز کمان ابروانش
می‌بوسم و گو بزن به تیرم

ای باد بهار عنبرین بوی
در پای لطافت تو میرم

چون می‌گذری به خاک شیراز
گو من به فلان زمین اسیرم

در خواب نمی‌روم که بی دوست
پهلو نه خوش است بر حریرم

ای مونس روزگار سعدی
رفتی و نرفتی از ضمیرم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۹۴
گوهر بعدی:غزل ۳۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.