هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فداکاری سخن می‌گوید. او خود را مانند پروانه‌ای توصیف می‌کند که در راه معشوق می‌سوزد و از هیچ تلاشی برای جلب توجه او دریغ نمی‌کند. شاعر اعلام می‌کند که تسلیم و وفادار است و هر کاری که معشوق بخواهد انجام می‌دهد. او همچنین از درد عشق و ناتوانی در درمان آن شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۳۹۷

از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم
همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم

گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم

نه چنان معتقدم که‌م نظری سیر کند
یا چنان تشنه که جیحون بنشاند آزم

همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش
تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم

گر به آتش بریم صد ره و بیرون آری
زر نابم که همان باشم اگر بگدازم

گر تو آن جور پسندی که به سنگم بزنی
از من این جرم نیاید که خلاف آغازم

خدمتی لایقم از دست نیاید چه کنم
سر نه چیزیست که در پای عزیزان بازم

من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست
بیشتر زین چه حکایت بکند غمازم

ماجرای دل دیوانه بگفتم به طبیب
که همه شب در چشم است به فکرت بازم

گفت از این نوع شکایت که تو داری سعدی
درد عشق است ندانم که چه درمان سازم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۹۶
گوهر بعدی:غزل ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.