هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و سوزش درونی خود سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که در عشق چنان می‌سوزد که گویی تمام جهان را به یک شعله می‌سوزاند. شاعر از شمعی سخن می‌گوید که در حضور معشوق خود مدام شعله‌ور می‌شود و می‌سوزد. او از رنج عشق و ناتوانی در بیان کامل آن می‌گوید و از معشوق طلب رحم و شفقت می‌کند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که دیگران در ناز و نعمت به سر می‌برند، اما او به دلیل گناهانش در آتش عشق می‌سوزد و از دیگران می‌خواهد که از ناله‌هایش شکایت نکنند، زیرا کسی از رنج پنهان او آگاه نیست.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عشق و رنج است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل ۴۰۰

وه که در عشق چنان می‌سوزم
که به یک شعله جهان می‌سوزم

شمع وش پیش رخ شاهد یار
دم به دم شعله زنان می‌سوزم

سوختم گر چه نمی‌یارم گفت
که من از عشق فلان می‌سوزم

رحمتی کن که به سر می‌گردم
شفقتی بر که به جان می‌سوزم

با تو یاران همه در ناز و نعیم
من گنه کارم از آن می‌سوزم

سعدیا ناله مکن گر نکنم
کس نداند که نهان می‌سوزم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۹۹
گوهر بعدی:غزل ۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.