هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از فراق دوستان و عشق است. شاعر از بار سنگین دل و مشکلات راه شکایت می‌کند و امید به وصال معشوق را حفظ کرده است. او از عشق و شوق خود سخن می‌گوید و از ناتوانی در درمان درد عشق با وجود علم و عقل خود اظهار ناتوانی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل ۴۰۶

بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم
می‌روم و نمی‌رود ناقه به زیر محملم

بار بیفکند شتر چون برسد به منزلی
بار دل است همچنان ور به هزار منزلم

ای که مهار می‌کشی صبر کن و سبک مرو
کز طرفی تو می‌کشی وز طرفی سلاسلم

بارکشیده جفا پرده دریده هوا
راه ز پیش و دل ز پس واقعه‌ایست مشکلم

معرفت قدیم را بعد حجاب کی شود
گر چه به شخص غایبی در نظری مقابلم

آخر قصد من تویی غایت جهد و آرزو
تا نرسم ز دامنت دست امید نگسلم

ذکر تو از زبان من فکر تو از جنان من
چون برود که رفته‌ای در رگ و در مفاصلم

مشتغل توام چنان کز همه چیز غایبم
مفتکر توام چنان کز همه خلق غافلم

گر نظری کنی کند کشته صبر من ورق
ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم

سنت عشق سعدیا ترک نمی‌دهی بلی
کی ز دلم به در رود خوی سرشته در گلم

داروی درد شوق را با همه علم عاجزم
چاره کار عشق را با همه عقل جاهلم
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۰۵
گوهر بعدی:غزل ۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.