هوش مصنوعی: این متن بیانگر عشق و دلدادگی شاعر به معشوق است. شاعر از حیرت در برابر زیبایی معشوق سخن می‌گوید و اعلام می‌کند که از عشق توبه نمی‌کند. او به امید وصال معشوق زندگی می‌کند و حتی در صورت طرد شدن، تسلیم نمی‌شود. شاعر همچنین به صبر و تحمل در برابر سختی‌ها اشاره می‌کند و از دعا به عنوان چاره‌ی مشکلات یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل ۴۱۶

بس که در منظر تو حیرانم
صورتت را صفت نمی‌دانم

پارسایان ملامتم مکنید
که من از عشق توبه نتوانم

هر که بینی به جسم و جان زنده‌ست
من به امید وصل جانانم

به چه کار آید این بقیت جان
که به معشوق برنیفشانم

گر تو از من عنان بگردانی
من به شمشیر برنگردانم

گر بخوانی مقیم درگاهم
ور برانی مطیع فرمانم

من نه آنم که سست بازآیم
ور ز سختی به لب رسد جانم

گر اجابت کنی و گر نکنی
چاره من دعاست می‌خوانم

سهل باشد صعوبت ظلمات
گر به دست آید آب حیوانم

تا کی آخر جفا بری سعدی
چه کنم پای بند احسانم

کار مردان تحمل است و سکون
من کیم خاک پای مردانم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۱۵
گوهر بعدی:غزل ۴۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.