هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رنج‌های ناشی از جدایی سخن می‌گوید. او از درد عشق و ناتوانی در بیان احساساتش می‌گوید و از این که دیگران او را عاقل می‌دانند، در حالی که خود را دیوانه عشق می‌داند. شاعر همچنین اعلام می‌کند که حاضر است برای معشوق خود هرگونه فداکاری کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۴۲۲

آن کس که از او صبر محال است و سکونم
بگذشت ده انگشت فروبرده به خونم

پرسید که چونی ز غم و درد جدایی
گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم

زان گه که مرا روی تو محراب نظر شد
از دست زبان‌ها به تحمل چو ستونم

مشنو که همه عمر جفا برده‌ام از کس
جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم

بیم است چو شرح غم عشق تو نویسم
کآتش به قلم در فتد از سوز درونم

آنان که شمردند مرا عاقل و هشیار
کو تا بنویسند گواهی به جنونم

شمشیر برآور که مرادم سر سعدیست
ور سر ننهم در قدمت عاشق دونم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۲۱
گوهر بعدی:غزل ۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.