هوش مصنوعی: شاعر در این متن بیان می‌کند که دلش تنها به یک نفر تعلق دارد و همه چیز دیگر را فراموش می‌کند. او از غم‌های دنیا و نابرابری‌های آن سخن می‌گوید و عشق خود را به شخصی خاص توصیف می‌کند که حتی با وجود او نیز نمی‌تواند به آرامش برسد. شاعر از رازهای پنهان و ناشناخته‌های عشق و زندگی می‌گوید و تأکید می‌کند که این مفاهیم برای همه قابل درک نیستند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند نابرابری‌های اجتماعی و رازهای عشق نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارند.

غزل ۴۲۸

نه از چینم حکایت کن نه از روم
که من دل با یکی دارم در این بوم

هر آن ساعت که با یاد من آید
فراموشم شود موجود و معدوم

ز دنیا بخش ما غم خوردن آمد
نشاید خوردن الا رزق مقسوم

رطب شیرین و دست از نخل کوتاه
زلال اندر میان و تشنه محروم

از آن شاهد که در اندیشه ماست
ندانم زاهدی در شهر معصوم

به روی او نماند هیچ منظور
به بوی او نماند هیچ مشموم

نه بی او عشق می‌خواهم نه با او
که او در سلک من حیف است منظوم

رفیقان چشم ظاهربین بدوزید
که ما را در میان سریست مکتوم

همه عالم گر این صورت ببینند
کس این معنی نخواهد کرد مفهوم

چنان سوزم که خامانم نبینند
نداند تندرست احوال محموم

مرا گر دل دهی ور جان ستانی
عبادت لازم است و بنده ملزوم

نشاید برد سعدی جان از این کار
مسافر تشنه و جلاب مسموم

چو آهن تاب آتش می‌نیارد
همی‌باید که پیشانی کند موم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۲۷
گوهر بعدی:غزل ۴۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.