هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تلاش‌های بی‌پایان خود برای رسیدن به معشوق و مقصود زندگی سخن می‌گوید. او از عشق و جست‌وجوی بی‌پایان خود برای یافتن معشوقی که در نهایت نامعلوم و ناشناخته باقی می‌ماند، می‌سراید. همچنین، از تجربه‌های عاشقانه و تغییرات روحی و احساسی خود در این مسیر صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۴۳۶

عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم

خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود
آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم

همچو بلبل همه شب نعره زنان تا خورشید
روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم

گفته بودیم به خوبان که نباید نگریست
دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم

صفت یوسف نادیده بیان می‌کردند
با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم

رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم
ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم

تا همه شهر بیایند و ببینند که ما
پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم

سعدیا لشکر خوبان به شکار دل ما
گو میایید که ما صید فلان گردیدیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۳۵
گوهر بعدی:غزل ۴۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.