هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات عمیق و دردهای عاطفی شاعر است که از غم‌های روزگار، فراق یار و بی‌قراری دل سخن می‌گوید. شاعر احساس می‌کند که بیان تمامی این دردها به زمان بسیار طولانی نیاز دارد و در نهایت، تنها بخش کوچکی از آنها را می‌تواند بازگو کند. او از تنهایی و نبود یارانی که درد دلش را بشنوند، شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل ۴۴۲

گر غصه روزگار گویم
بس قصه بی شمار گویم

یک عمر هزارسال باید
تا من یکی از هزار گویم

چشمم به زبان حال گوید
نی آن که به اختیار گویم

بر من دل انجمن بسوزد
گر درد فراق یار گویم

مرغان چمن فغان برآرند
گر فرقت نوبهار گویم

یاران صبوحیم کجایند
تا درد دل خمار گویم

کس نیست که دل سوی من آرد
تا غصه روزگار گویم

درد دل بی‌قرار سعدی
هم با دل بی‌قرار گویم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۴۱
گوهر بعدی:غزل ۴۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.