۵۳۵ بار خوانده شده

غزل ۴۶۵

میان باغ حرام است بی تو گردیدن
که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن

و گر به جام برم بی تو دست در مجلس
حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن

خم دو زلف تو بر لاله حلقه در حلقه
به سنگ خاره درآموخت عشق ورزیدن

اگر جماعت چین صورت تو بت بینند
شوند جمله پشیمان ز بت پرستیدن

کساد نرخ شکر در جهان پدید آید
دهان چو بازگشایی به وقت خندیدن

به جای خشک بمانند سروهای چمن
چو قامت تو ببینند در خرامیدن

من گدای که باشم که دم زنم ز لبت
سعادتم چه بود خاک پات بوسیدن

به عشق مستی و رسواییم خوش است از آنک
نکو نباشد با عشق زهد ورزیدن

نشاط زاهد از انواع طاعت است و ورع
صفای عارف از ابروی نیکوان دیدن

عنایت تو چو با جان سعدی است چه باک
چه غم خورد گه حشر از گناه سنجیدن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۶۴
گوهر بعدی:غزل ۴۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.