هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای رهایی از عشق و وابستگی به معشوق سخن می‌گوید. او با عقل خود مشورت می‌کند اما عشق بر عقل غلبه می‌کند. شاعر به این نتیجه می‌رسد که تنها راه، تحمل رنج‌های عشق و امید به لطف معشوق است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مفاهیمی مانند تعارض بین عقل و احساس، رنج عشق و امید به بهبودی، برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و مرتبط است.

غزل ۴۸۰

گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
روی خلاص نیست به جهد از کمند او

مستوجب ملامتی ای دل که چند بار
عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او

آن بوستان میوه شیرین که دست جهد
دشوار می‌رسد به درخت بلند او

گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش
لیکن وصول نیست به گرد سمند او

سر در جهان نهادمی از دست او ولیک
از شهر او چگونه رود شهربند او

چشمم بدوخت از همه عالم به اتفاق
تا جز در او نظر نکند مستمند او

گر خود به جای مروحه شمشیر می‌زند
مسکین مگس کجا رود از پیش قند او

نومید نیستم که هم او مرهمی نهد
ور نه به هیچ به نشود دردمند او

او خود مگر به لطف خداوندیی کند
ور نه ز ما چه بندگی آید پسند او

سعدی چو صبر از اوت میسر نمی‌شود
اولیتر آن که صبر کنی بر گزند او
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۷۹
گوهر بعدی:غزل ۴۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.