هوش مصنوعی:
این متن شعری است که زیبایی و جذابیت چهرهی معشوق را توصیف میکند. شاعر با استفاده از تشبیهات و استعارات زیبا، مانند مقایسهی چهرهی معشوق با گل، ماه، و پری، و همچنین اشاره به داستانهای معروف مانند یوسف و زلیخا، فرهاد و شیرین، و مجنون و لیلی، زیبایی بینظیر معشوق را ستایش میکند. شاعر همچنین از تأثیر این زیبایی بر دیگران و حتی بر خودش سخن میگوید و بیان میکند که این زیبایی باعث شده است تا او در عشق و شیدایی غرق شود.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارات و تشبیهات پیچیده و ارجاع به داستانهای کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.
غزل ۴۸۵
ای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو
نادر است اندر نگارستان دنیی روی تو
دختران مصر را کاسد شود بازار حسن
گر چو یوسف پرده بردارد به دعوی روی تو
گر چه از انگشت مانی بر نیاید چون تو نقش
هر دم انگشتی نهد بر نقش مانی روی تو
از گل و ماه و پری در چشم من زیباتری
گل ز من دل برد یا مه یا پری نی روی تو
ماه و پروین از خجالت رخ فرو پوشد اگر
آفتاب آسا کند در شب تجلی روی تو
مردم چشمش بدرد پرده اعمی ز شوق
گر درآید در خیال چشم اعمی روی تو
روی هر صاحب جمالی را به مه خواندن خطاست
گر رخی را ماه باید خواند باری روی تو
رسم تقوی مینهد در عشقبازی رای من
کوس غارت میزند در ملک تقوی روی تو
چون به هر وجهی بخواهد رفت جان از دست ما
خوبتر وجهی بباید جستن اولی روی تو
چشمم از زاری چو فرهاد است و شیرین لعل تو
عقلم از شورش چو مجنون است و لیلی روی تو
ملک زیبایی مسلم گشت فرمان تو را
تا چنین خطی مزور کرد انشی روی تو
داشتند اصحاب خلوت حرفها بر من ز بد
تا تجلی کرد در بازار تقوی روی تو
خرده بر سعدی مگیر ای جان که کاری خرد نیست
سوختن در عشق وانگه ساختن بی روی تو
نادر است اندر نگارستان دنیی روی تو
دختران مصر را کاسد شود بازار حسن
گر چو یوسف پرده بردارد به دعوی روی تو
گر چه از انگشت مانی بر نیاید چون تو نقش
هر دم انگشتی نهد بر نقش مانی روی تو
از گل و ماه و پری در چشم من زیباتری
گل ز من دل برد یا مه یا پری نی روی تو
ماه و پروین از خجالت رخ فرو پوشد اگر
آفتاب آسا کند در شب تجلی روی تو
مردم چشمش بدرد پرده اعمی ز شوق
گر درآید در خیال چشم اعمی روی تو
روی هر صاحب جمالی را به مه خواندن خطاست
گر رخی را ماه باید خواند باری روی تو
رسم تقوی مینهد در عشقبازی رای من
کوس غارت میزند در ملک تقوی روی تو
چون به هر وجهی بخواهد رفت جان از دست ما
خوبتر وجهی بباید جستن اولی روی تو
چشمم از زاری چو فرهاد است و شیرین لعل تو
عقلم از شورش چو مجنون است و لیلی روی تو
ملک زیبایی مسلم گشت فرمان تو را
تا چنین خطی مزور کرد انشی روی تو
داشتند اصحاب خلوت حرفها بر من ز بد
تا تجلی کرد در بازار تقوی روی تو
خرده بر سعدی مگیر ای جان که کاری خرد نیست
سوختن در عشق وانگه ساختن بی روی تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
۱۰۰۵
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۴۸۴
گوهر بعدی:غزل ۴۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.