هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق خود می‌پردازد. او معشوق را فرشته‌ای می‌داند که از حد زیبایی گذشته و در دل او جای گرفته است. شاعر همچنین از بی‌توجهی معشوق به احساساتش شکایت می‌کند و بیان می‌کند که یاد معشوق در همه جا حاضر است.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۴۹۱

حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای
یا خون بی دلیست که در بند کشته‌ای

من آدمی به لطف تو دیگر ندیده‌ام
این صورت و صفت که تو داری فرشته‌ای

وین طرفه‌تر که تا دل من دردمند توست
حاضر نبوده یک دم و غایب نگشته‌ای

در هیچ حلقه نیست که یادت نمی‌رود
در هیچ بقعه نیست که تخمی نکشته‌ای

ما دفتر از حکایت عشقت نبسته‌ایم
تو سنگدل حکایت ما درنوشته‌ای

زیب و فریب آدمیان را نهایت است
حوری مگر نه از گل آدم سرشته‌ای

از عنبر و بنفشه تر بر سر آمده‌ست
آن موی مشکبوی که در پای هشته‌ای

من در بیان وصف تو حیران بمانده‌ام
حدیست حسن را و تو از حد گذشته‌ای

سر می‌نهند پیش خطت عارفان پارس
بیتی مگر ز گفته سعدی نبشته‌ای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۹۰
گوهر بعدی:غزل ۴۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.