هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از معشوق خود می‌خواهد که به سوی او بیاید و از زیبایی‌ها و عشق سخن می‌گوید. شاعر از معشوق می‌خواهد که از بدگویان دوری کند و به عشق و وفاداری روی آورد. همچنین، شاعر از رنج‌های عشق و جدایی می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق به او بپیوندد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل ۴۹۷

خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی
دهان چون غنچه بگشای و چو گلبن در گلستان آی

دمادم حوریان از خلد رضوان می‌فرستندت
که ای حوری انسانی دمی در باغ رضوان آی

گرت اندیشه می‌باشد ز بدگویان بی معنی
چو معنی معجری بربند و چون اندیشه پنهان آی

دلم گرد لب لعلت سکندروار می‌گردد
نگویی کآخر ای مسکین فراز آب حیوان آی

چو عقرب دشمنان داری و من با تو چو میزانم
برای مصلحت ماها ز عقرب سوی میزان آی

جهانی عشقبازانند در عهد سر زلفت
رها کن راه بدعهدی و اندر عهد ایشان آی

خوش آمد نیست سعدی را در این زندان جسمانی
اگر تو یک دلی با او چو او در عالم جان آی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۹۶
گوهر بعدی:غزل ۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.