هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شیدایی خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که گرفتار زیبایی یار خود شده است. او از بی‌توجهی معشوق و ناشکیبایی خود در عشق شکایت می‌کند و اشاره می‌کند که عشق بر خرد غلبه دارد. شاعر همچنین از وفاداری خود به معشوق و بی‌پروایی از دیگران صحبت می‌کند و اطمینان دارد که معشوق او را رها نخواهد کرد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکایت از بی‌توجهی معشوق و غلبه عشق بر خرد نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل ۵۱۰

نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی

قرین یار زیبا را چه پروای چمن باشد
هزاران سرو بستانی فدای سروبالایی

مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکر
تو دل با خویشتن داری چه دانی حال شیدایی

همی‌دانم که فریادم به گوشش می‌رسد لیکن
ملولی را چه غم دارد ز حال ناشکیبایی

عجب دارند یارانم که دستش را همی‌بوسم
ندیدستند مسکینان سری افتاده در پایی

اگر فرهاد را حاصل نشد پیوند با شیرین
نه آخر جان شیرینش برآمد در تمنایی

خرد با عشق می‌کوشد که وی را در کمند آرد
ولیکن بر نمی‌آید ضعیفی با توانایی

مرا وقتی ز نزدیکان ملامت سخت می‌آمد
نترسم دیگر از باران که افتادم به دریایی

تو خواهی خشم بر ما گیر و خواهی چشم بر ما کن
که ما را با کسی دیگر نمانده‌ست از تو پروایی

نپندارم که سعدی را بیازاری و بگذاری
که بعد از سایه لطفت ندارد در جهان جایی

من آن خاک وفادارم که از من بوی مهر آید
و گر بادم برد چون شعر هر جزوی به اقصایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۰۹
گوهر بعدی:غزل ۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.