هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از ناراحتی‌ها و رنج‌های خود در رابطه با معشوق یا دوستی که به او بی‌اعتنایی کرده، سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی، جفا و غرور معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که با وجود همه این‌ها، هنوز قلبش به او متمایل است. او از آتش عشق و رنجی که می‌کشد، سخن می‌گوید و اظهار می‌کند که هرگز از این عشق سیر نخواهد شد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌وفایی و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل ۵۱۸

تو خون خلق بریزی و روی درتابی
ندانمت چه مکافات این گنه یابی

تصد عنی فی الجور و النوی لکن
الیک قلبی یا غایة المنی صاب

چو عندلیب چه فریادها که می‌دارم
تو از غرور جوانی همیشه در خوابی

الی العداة وصلتم و تصحبونهمو
و فی وداد کمو قد هجرت احبابی

نه هر که صاحب حسن است جور پیشه کند
تو را چه شد که خود اندر کمین اصحابی

احبتی امرونی بترک ذکراه
لقد اطعت ولکن حبه آبی

غمت چگونه بپوشم که دیده بر رویت
همی گواهی بر من دهد به کذابی

مرا تو بر سر آتش نشانده‌ای عجب آنک
منم در آتش و از حال من تو در تابی

من از تو سیر نگردم که صاحب استسقا
نه ممکن است که هرگز رسد به سیرابی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۱۷
گوهر بعدی:غزل ۵۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.