هوش مصنوعی: این شعر از سعدی بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ انتظار برای صبح و ناامیدی از عدم تحقق آرزوهاست. شاعر از تأخیر صبح و عدم پاسخگویی به درخواست‌هایش شکایت می‌کند و از بی‌عدالتی و بی‌توجهی دیگران گلایه می‌کند. او همچنین به عشق و وفاداری اشاره می‌کند و از خداوند طلب بخشش و رحمت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و شکایت نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل ۵۱۹

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی

نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی

نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی

سرم از خدای خواهد که به پایش اندر افتد
که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی

دل من نه مرد آنست که با غمش برآید
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی

نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن
که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۱۸
گوهر بعدی:غزل ۵۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.