هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از معشوقی می‌گوید که با وجود طناز بودن و بی‌وفایی، قلب او را تسخیر کرده است. شاعر از نصیحت دیگران برای رهایی از این عشق نافرجام می‌گوید، اما تأکید می‌کند که عشق او همچنان گرم و پایدار است. او همچنین از رقیبان و دردهای عشق شکایت می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و بی‌وفایی نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل ۵۳۵

مپرس از من که هیچم یاد کردی
که خود هیچم فرامش می‌نگردی

چه نیکوروی و بدعهدی که شهری
غمت خوردند و کس را غم نخوردی

چرا ما با تو ای معشوق طناز
به صلحیم و تو با ما در نبردی

نصیحت می‌کنندم سردگویان
که برگرد از غمش بی روی زردی

نمی‌دانند کز بیمار عشقت
حرارت بازننشیند به سردی

ولیکن با رقیبان چاره‌ای نیست
که ایشان مثل خارند و تو وردی

اگر با خوبرویان می‌نشینی
بساط نیک نامی درنوردی

دگر با من مگوی ای باد گلبوی
که همچون بلبلم دیوانه کردی

چرا دردت نچیند جان سعدی
که هم دردی و هم درمان دردی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۳۴
گوهر بعدی:غزل ۵۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.