هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از سعدی، بیانگر عشق عمیق و بی‌پایان شاعر به معشوق است. شاعر از زیبایی بی‌نظیر معشوق و تأثیر آن بر خود و دیگران سخن می‌گوید. او از ناتوانی خود در توصیف کامل معشوق و از بی‌خبری معشوق از عشقش شکایت می‌کند. همچنین، شاعر به تأثیرات عشق و زیبایی معشوق بر دیگران و جهان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل ۵۴۵

بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری
خاک بازار نیرزم که بر او می‌گذری

من چنان عاشق رویت که ز خود بی‌خبرم
تو چنان فتنه خویشی که ز ما بی‌خبری

به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را
کآنچه در وهم من آید تو از آن خوبتری

برقع از پیش چنین روی نشاید برداشت
که به هر گوشه چشمی دل خلقی ببری

دیده‌ای را که به دیدار تو دل می‌نرود
هیچ علت نتوان گفت به جز بی بصری

گفتم از دست غمت سر به جهان در بنهم
نتوانم که به هر جا بروم در نظری

به فلک می‌رود آه سحر از سینه ما
تو همی برنکنی دیده ز خواب سحری

خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری

هر چه در وصف تو گویند به نیکویی هست
عیبت آن است که هر روز به طبعی دگری

گر تو از پرده برون آیی و رخ بنمایی
پرده بر کار همه پرده نشینان بدری

عذر سعدی ننهد هر که تو را نشناسد
حال دیوانه نداند که ندیده‌ست پری
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۴۴
گوهر بعدی:غزل ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.