۴۶۷ بار خوانده شده

غزل ۵۵۶

گر کنم در سر وفات سری
سهل باشد زیان مختصری

ای که قصد هلاک من داری
صبر کن تا ببینمت نظری

نه حرام است در رخ تو نظر
که حرام است چشم بر دگری

دوست دارم که خاک پات شوم
تا مگر بر سرم کنی گذری

متحیر نه در جمال توام
عقل دارم به قدر خود قدری

حیرتم در صفات بی چون است
کاین کمال آفرید در بشری

ببری هوش و طاقت زن و مرد
گر تردد کنی به بام و دری

حق به دست رقیب ناهموار
پیش خصم ایستاده چون سپری

زان که آیینه‌ای بدین خوبی
حیف باشد به دست بی بصری

آه سعدی اثر کند در کوه
نکند در تو سنگدل اثری

سنگ را سخت گفتمی همه عمر
تا بدیدم ز سنگ سختتری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۵۵
گوهر بعدی:غزل ۵۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.