هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و غم‌های درونی خود سخن می‌گوید و از آتش سودا، ناله‌های جانسوز، غم دوست و خیال‌های شبانه شکایت می‌کند. او از دلش می‌پرسد که چرا این‌گونه در رنج است و آرزو می‌کند که این غم‌ها از او دور شوند. همچنین، از مرغ سحر می‌پرسد که چرا هر صبح با آه سحر او بیدار نمی‌شود.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۵۷۹

تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی
تا کی ای ناله زار از جگرم برخیزی

تا کی ای چشمه سیماب که در چشم منی
از غم دوست به روی چو زرم برخیزی

یک زمان دیده من ره به سوی خواب برد
ای خیال ار شبی از رهگذرم برخیزی

ای دل از بهر چه خونابه شدی در بر من
زود باشد که تو نیز از نظرم برخیزی

به چه دانش زنی ای مرغ سحر نوبت روز
که نه هر صبح به آه سحرم برخیزی

ای غم از همنفسی تو ملالم بگرفت
هیچت افتد که خدا را ز سرم برخیزی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۷۸
گوهر بعدی:غزل ۵۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.