هوش مصنوعی: این شعر از سعدی بیانگر درد و رنج عاشقانه و عشق نافرجام است. شاعر از سوختن درون و عشق بی‌پاسخ سخن می‌گوید و از بی‌عدالتی در عشق شکایت می‌کند. او همچنین به ارزش دوست و عشق حقیقی اشاره می‌کند و از دست دادن آن را به خاطر دنیا نادرست می‌داند. در پایان، شاعر به قدرت کلام و تأثیر آن در بیان احساسات اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم عرفانی و عاشقانه دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل ۵۸۰

گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی
چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی

ای که انصاف دل سوختگان می‌ندهی
خود چنین روی نبایست نمودن به کسی

روزی اندر قدمت افتم و گر سر برود
به ز من در سر این واقعه رفتند بسی

دامن دوست به دنیا نتوان داد از دست
حیف باشد که دهی دامن گوهر به خسی

تا به امروز مرا در سخن این سوز نبود
که گرفتار نبودم به کمند هوسی

چون سراییدن بلبل که خوش آید بر شاخ
لیکن آن سوز ندارد که بود در قفسی

سعدیا گر ز دل آتش به قلم در نزدی
پس چرا دود به سر می‌رودش هر نفسی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۷۹
گوهر بعدی:غزل ۵۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.