هوش مصنوعی: این متن شعری است که عشق و علاقه عمیق به معشوق را بیان می‌کند. شاعر از معشوق به عنوان مرکز و نقطه ثقل زندگی خود یاد می‌کند و تأکید می‌کند که وجود معشوق باعث آرامش و سعادت اوست. همچنین، شاعر از درد فراق و اشتیاق به دیدار معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تحمل این دوری بسیار دشوار است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.

غزل ۵۸۴

هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
نیکبخت آن که تو در هر دو جهانش باشی

غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود
به حقیقت که تو چون نقطه میانش باشی

هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند
بوستانی که چو تو سرو روانش باشی

همه عالم نگران تا نظر بخت بلند
بر که افتد که تو یک دم نگرانش باشی

تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
تشنه‌تر آن که تو نزدیک دهانش باشی

گر توان بود که دور فلک از سر گیرند
تو دگر نادره دور زمانش باشی

وصفت آن نیست که در وهم سخندان گنجد
ور کسی گفت مگر هم تو زبانش باشی

چون تحمل نکند بار فراق تو کسی
با همه درد دل آسایش جانش باشی

ای که بی دوست به سر می‌نتوانی که بری
شاید ار محتمل بار گرانش باشی

سعدی آن روز که غوغای قیامت باشد
چشم دارد که تو منظور نهانش باشی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۸۳
گوهر بعدی:غزل ۵۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.