هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و از تأثیرات عمیق و فتنه‌انگیز او بر خود و دیگران یاد می‌کند. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویی او باعث سوزش و نابودی عاشقان می‌شود. همچنین، شاعر از ناتوانی خود در برابر جذابیت معشوق و تأثیرات او بر زندگی خود و دیگران شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن را به درستی درک و تفسیر کرد.

غزل ۵۹۸

تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی
خون عشاق حلال است زهی شوخ حرامی

بیم آن است دمادم که چو پروانه بسوزم
از تغابن که تو چون شمع چرا شاهد عامی

فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانت
که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی

مگر از هیئت شیرین تو می‌رفت حدیثی
نیشکر گفت کمر بسته‌ام اینک به غلامی

کافر ار قامت همچون بت سنگین تو بیند
بار دیگر نکند سجده بت‌های رخامی

بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت
فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی

بلعجب باشد از این خلق که رویت چو مه نو
می‌نمایند به انگشت و تو خود بدر تمامی

کس نیارد که کند جور در اقبال اتابک
تو چنین سرکش و بیچاره کش از خیل کدامی

آفت مجلس و میدان و هلاک زن و مردی
فتنه خانه و بازار و بلای در و بامی

در سر کار تو کردم دل و دین با همه دانش
مرغ زیرک به حقیقت منم امروز و تو دامی

طاقتم نیست ز هر بی‌خبری سنگ ملامت
که تو در سینه سعدی چو چراغ از پس جامی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۹۷
گوهر بعدی:غزل ۵۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.