هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق سخن میگوید. شاعر از زیبایی بینظیر معشوق، ناکامی در عشق، و رنجهای روحی خود میگوید. اشکهای بیثمر، بیوفایی معشوق، و آرزوهای بربادرفته از مضامین اصلی آن هستند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانهای است که درک آن به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و حالات روحی عمیق ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۸۹
سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نکرد
کز خجالت پیش بالای تو سر بالا نکرد
نقد جان در حلقهٔ زلف تو بازاری نیافت
تا متاعِ خوشدلی را در سر سودا نکرد
اشک را زآن رو فکندم از نظر کاندر رهت
زو ندیدم آب رویی تا مرا رسوا نکرد
ماجرای آب چشم گوهر افشان مرا
تا شنید آن بی وفا دیگر گذر بر ما نکرد
با خیالی روزگاری لعل شیرین کار تو
گفت روزی چارهٔ کارت کنم امّا نکرد
کز خجالت پیش بالای تو سر بالا نکرد
نقد جان در حلقهٔ زلف تو بازاری نیافت
تا متاعِ خوشدلی را در سر سودا نکرد
اشک را زآن رو فکندم از نظر کاندر رهت
زو ندیدم آب رویی تا مرا رسوا نکرد
ماجرای آب چشم گوهر افشان مرا
تا شنید آن بی وفا دیگر گذر بر ما نکرد
با خیالی روزگاری لعل شیرین کار تو
گفت روزی چارهٔ کارت کنم امّا نکرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.