هوش مصنوعی: این شعر از سعدی به زیبایی و جمال معشوق و تأثیر آن بر عاشق اشاره می‌کند. شاعر از زیبایی بی‌نظیر معشوق و تأثیر عمیق آن بر خود سخن می‌گوید و از عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد. او از بی‌توجهی معشوق و ناملایمات عشق شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که معشوق نیز روزی به او توجه کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل زیبایی‌های ادبی و معنوی شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل ۶۱۸

همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی
وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی

نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند
همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی

تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند
ور همین پرده زنی پرده خلقی بدرانی

تو ندانی که چرا در تو کسی خیره بماند
تا کسی همچو تو باشد که در او خیره بمانی

نوک تیر مژه از جوشن جان می‌گذرانی
من تنک پوست نگفتم تو چنین سخت کمانی

هر چه در حسن تو گویند چنانی به حقیقت
عیبت آن است که با ما به ارادت نه چنانی

رمقی بیش نمانده‌ست گرفتار غمت را
چند مجروح توان داشت بکش تا برهانی

بیش از این صبر ندارم که تو هر دم بر قومی
بنشینی و مرا بر سر آتش بنشانی

گر بمیرد عجب ار شخص و دگر زنده نباشد
که برانی ز در خویش و دگربار بخوانی

سعدیا گر قدمت راه به پایان نرساند
باری اندر طلبش عمر به پایان برسانی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۶۱۷
گوهر بعدی:غزل ۶۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.