۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴

هر که به بازار عشق آرد جنس وفا
من شومش مشتری جان دهمش دربها

گر تو درآیی به دیر کعبه مقبل شود
ور تو روی از حرم کعبه فتد از صفا

آخرت ای کعبه نیست خون ذبیحی قول
زین همه قربانی ای کایدت اندر منا

ناقه ی لیلی گذشت از بر مجنون به خشم
می رود و می کند رو زوفا در قفا

سای این می که بود میکده ی او کجاست
کز اثر نشئه اش سوخت همه ماسوا

خوش به نهان داشتم داغ بتی در درون
تا به کی ای چشم تر فاش کنی ماجرا

گر دل ما آهن است چشم تو آهن رباست
غمزه ی جادوی تو کوه برآرد زجا

جاذبه عشق تو می کشدم کو بکو
کاه رود لاعلاج بر اثر کهربا

معدن این می مگر بارگه کبریاست
کز اثرش بشکند شوکت شاه و گدا

ساقی این باده کیست دست خدا شیر حق
آنکه به میخانه زد باده کشان را صلا

هر که چو آشفته کرد خاک درش تاج سر
گشته مسلم بر او کشور فقر و فنا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.