هوش مصنوعی: این متن شعری از سعدی است که در آن شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات زیبا، به توصیف عدالت، قدرت و رحمت یک پادشاه می‌پردازد. شاعر از پادشاه می‌خواهد که به نیازمندان توجه کند و به دادخواهی آن‌ها گوش دهد. همچنین، او از ترس خود از بی‌عدالتی و فراموش شدن پس از مرگ سخن می‌گوید.
رده سنی: 15+ این متن به دلیل استفاده از زبان شعری و مفاهیم عمیق اخلاقی و فلسفی، برای مخاطبانی مناسب است که توانایی درک استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی را دارند. همچنین، موضوعاتی مانند عدالت و قدرت نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

غزل ۶۳۶

نشنیده‌ام که ماهی بر سر نهد کلاهی
یا سرو با جوانان هرگز رود به راهی

سرو بلند بستان با این همه لطافت
هر روزش از گریبان سر برنکرد ماهی

گر من سخن نگویم در حسن اعتدالت
بالات خود بگوید زین راست‌تر گواهی

روزی چو پادشاهان خواهم که برنشینی
تا بشنوی ز هر سو فریاد دادخواهی

با لشکرت چه حاجت رفتن به جنگ دشمن
تو خود به چشم و ابرو بر هم زنی سپاهی

خیلی نیازمندان بر راهت ایستاده
گر می‌کنی به رحمت در کشتگان نگاهی

ایمن مشو که رویت آیینه‌ایست روشن
تا کی چنین بماند وز هر کناره آهی

گویی چه جرم دیدی تا دشمنم گرفتی
خود را نمی‌شناسم جز دوستی گناهی

ای ماه سرو قامت شکرانه سلامت
از حال زیردستان می‌پرس گاه گاهی

شیری در این قضیت کهتر شده ز موری
کوهی در این ترازو کمتر شده ز کاهی

ترسم چو بازگردی از دست رفته باشم
وز رستنی نبینی بر گور من گیاهی

سعدی به هر چه آید گردن بنه که شاید
پیش که داد خواهی از دست پادشاهی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۶۳۵
گوهر بعدی:غزل ۶۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.