۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۲

آنچه در مذهب رندان طریقت گنه است
میگساری نه که آزار دل مرد ره است

خوردن خون رزان را تو گنه میدانی
خوردن خون کسن هیچ نگوئی گنه است

لافد از جامه و عمامه اسپید از شخی
آفتش باده گلناری و چشم سیه است

داد منصور چه سر بر سر دار عبرت
میتوان گفت که او خسرو صاحب کله است

گو مخوانند بفردوس برینش زنهار
هر که را خاک در میکده آرامگه است

از گدایان ره عشق گرفته کسوت
آنکه در مملکت حسن کنون پادشه است

نگه مست تو کافیست پی مستی عشق
سرخوش آشفته و مست تو از آن یک نگه است

گر تو را روی بیار است تفاوت نکند
اگرت جای بدیر است و یا خانقه است

ای بسا قاصد آهم که بکویت آمد
خبری باز نیاورده و چشمم بره است

رحمی ای نوح بساحل برسانم زکرم
که مرا کشتی امید بدریا تبه است

چون توئی دست خداوند بیا دستم گیر
دوستت از گنه آشفته اگر روسیه است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.