۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۷

ساقیا باده که ایام طرب میآید
شوق در دل زپی لهو و لعب میآید

زاده زهد و ریا نیست بجز ماتم غم
نازم آن آب کزو بوی طرب میاید

نوجوانان بکرشمه دل پیران ببرند
عشق و پیری زمنت از چه عجب میآید

سبب مستی ما پرتو ساقیست بجام
تا نگوئی اثر از آب عنب میآید

دختر رز ادب آموخت زچوب اندر خم
زآن پی تربیت اهل ادب میآید

پرده بگرفت که تا پرده صوفی بدرد
سالک از رایحه او بطلب میآید

تا بتابد به شبستان حریفان چون خور
لاجرم در بر رندان همه شب میآید

دوره عمر کند تازه بمستان ارچه
جام را جان بهمه دور بلب میآید

هر چه راهست بعالم نسب و نام ولیک
بجز از عشق که بی نام و نسب میآید

گر مسبب بجهانست خداوند حکیم
عشق در عالم اسباب سبب میآید

عشق سرمد چه بود مطلع انوار ازل
که گهی مظهر اسما و لقب میآید

گاه سیف الله مسلول و گهی باب الله
گاه آشفته علی میر عرب میآید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.