عبارات مورد جستجو در ۴۲ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷
مکن مدار برای من ای پسر روزه
که کرد عارض سیمین تو چو زر روزه
ز ماه روزه چو کاهی شد ای پسر ماهت
چگونه ماهی، ماهی بود به سر روزه
تو را چو از شکرت بوی شیر می‌آید
سپید شد شکرت همچو شیر در روزه
ز لعل پر نمکت بوی خون همی‌آید
گشاده‌ای تو به خون دلی مگر روزه
ز روزه تا تو لب چون شکر فروبستی
لبم گشاد به خونابهٔ جگر روزه
ز بس که جست بصر چون هلال روی تو را
تباه کرد به خون مردم بصر روزه
دل از فراق تو در روزهٔ وصال بماند
به جان تو که بنگشاد او دگر روزه
اگر سال کنم بوسه‌ای جواب دهی
که بی‌شکی برود حالی از شکر روزه
وگر به شب طلبم بوسه‌ای بگویی روز
که کس نداشت بدین شام تا سحر روزه
چو من ز عشق تو بیمار و زار مانده اسیر
بیار بوسه و بیمار گو بخور روزه
چو جان رنج کش من ز هجر در سفر است
رواست گر بگشاید درین سفر روزه
اگرچه من نگشایم ولیک بگشاید
به یک شکر ز لب خوب دادگر روزه
خدایگان فلک قدر آنکه هر رمضان
ز خوان او بگشاده است قرص خور روزه
سه ماه روزه گرفت و ز نور روزه او
مدام در دو جهان گشت نامور روزه
ز بهر روزه شه نه سپر جشنی ساخت
که بو که شه بگشاید بدین قدر روزه
فرشتگان که ز شوق خدای می‌دارند
میان عرش معظم ز خواب و خور روزه
اگرچه صایم دهرند لیک بگشایند
موافقت را با شاه پر هنر روزه
کسی که روزه گرفته است از شفاعت او
اگر ز هیچ شماری توان شمر روزه
اگرچه خشک‌لب افتاد بحر و بر امروز
ز ابر دست تو بگشاد بحر و بر روزه
حسام گوهریت لب ببست و نگشاید
مگر به خون دلم خصم بد گهر روزه
چو بام فتح گشادی ز چتر لعل گشاد
همای چتر تو از دامن ظفر روزه
کسی که سرکشد از طاعت تو یک سر موی
هبا شمر تو نماز وی و هدر روزه
خدایگانا شعر لطیف را عطار
ردیف کرد به مدح تو سر به سر روزه
منم که ختم سخن بر من است و زهره کراست
که صد سخن بگشاید بدیهه بر روزه
همیشه تا شب و روز است عید روزی باد
هزار عیدت و عیدیت باد هر روزه
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۸
اندر دریا نهنگ باید بودن
واندر صحرا پلنگ باید بودن
مردانه و مرد رنگ باید بودن
ورنه به هزار ننگ باید بودن
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۲۸
قصهٔ می خوردن شبها و گشت ماهتاب
هم حریفان تو می‌گویند پیش از آفتاب
آگهم از طرح صحبت تا شمار نقل بزم
گر نسازم یک به یک خاطر نشانت بی حساب
مجلسی داری و ساغر می‌کشی تا نیمشب
روز پنداری نمی‌بینیم چشم نیمخواب
باده گر بر خاک ریزی به که در جام رقیب
می‌خورد با او کسی حیف از تو و حیف از شراب
وحشی دیوانه‌ام در راستگوییها مثل
خواه راه از من بگردان خواه رو از من بتاب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳۱
ای تنگ شکر از ترشان چشم بدوز
آتش بزن و هرچه به جز عشق بسوز
دکان شکرفروش و آنگه ترشی
برف و سرمای وآنگهی فصل تموز
ملک‌الشعرای بهار : مثنویات
شمارهٔ ۴۳ - تطبیق ماه‌ها با برج‌ها به زبان فارسی و اسلوب شعری
ماه فروردین جهان گردد جوان
برهٔ بریان نهد منعم به خوان
کشت گیرد مایه در اردیبهشت
گاو فارغ می‌شود ازکارکشت
باغ در خرداد رنگین‌تر شود
بوی گل تا برج دو پیکر شود
شاخ میوه چون کمان گردد به تیر
رقص خرچنگی کند چرخ اثیر
اوج گیرد در مه مرداد، روز
شیرجوش آید به پستان تموز
ماه شهریور شود گلگشت‌، کل
خوشهٔ انگورگردد چون عسل
مهربان گردد جهان در ماه مهر
روز و شب گردند یک‌ میزان‌ به چهر
ابر آبستن به آبان می‌شود
کژدم اندر لانه پنهان می‌شود
رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره‏
۳۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ الآیة... معنى صیام در شریعت باز ایستادنست از طعام و شراب و شهوت راندن با نیت، و در لغت عرب از هر چیز باز ایستادن است، چنانک کسى از گفتن باز ایستد گویند صام عن الکلام و ذلک فى قوله تعالى إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً و کسى که از نیکى و برّ باز ایستد گویند صام عن المعروف و چهار پاى که از علف و حرکت باز ایستد گویند صامت الدّابة.
کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ سخنى مجمل است، دو وجه احتمال کند: یکى آنست که بر پیشینیان همین ماه رمضان بقدر و وقت و عدد و روزگار واجب کرده بودند، اما فرق آنست که اندر شرع ایشان روا نبودى اندر شبهاى ماه روزه جز یک بار باول شب طعام خوردن و شراب و باز اندرین شرع مقدس رب العالمین تیسیر ارزانى داشت، و همه شب شراب و طعام و تمتّع مباح کرد. ازینجا گفت مصطفى ع‏ «فضل ما بین صیامنا و صیام اهل الکتاب اکلة السحر».
و دیگر وجه آنک اصل روزه و حدود کیفیت آن واجب کرده بودند اما نه بوقت ماه رمضان، و نه عدد سى روز. اگر وجه اول گوئیم آنست که حسن بصرى و سدى و جماعتى گفتند که بر ترسایان پیشینیان ماه رمضان واجب کردند، و بودى که رمضان بتابستان گرم بودى یا بزمستان سرد، ایشان تغییر کردند و بافصل ربیع گردانیدند، و کفّارت آن تغییر را ده روز در افزودند، و بعد از آن پادشاه ایشان ده روز دیگر در افزود عارضى را که رسیده بود او را، تا به پنجاه روز قرار گرفت. شعبى گفت اگر همه سال روزه دارم به روز شک ندارم که این سنت ترسایان است، که ماه رمضان بریشان واجب کردند و ایشان باول ماه یک روز در افزودند، و بآخر یک روز، یعنى که احتیاط میکنیم تا هیچ روز فوت نشود، پس هر قرنى که آمدند پیش روان خود را متابعت کردند، و باول ماه یک روز مى‏افزودند، و بآخر یک روز تا به پنجاه روز قرار گرفت اینست که خداى گفت: کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ و مصطفى ع ازینجا گفته که بر ماه رمضان پیشى مکنید بروزه داشتن یک روز یا دو روز، روزه دارید چون ماه بینید، و روزه گشائید چون ماه به بینید، اگر ماه پوشیده باشد شعبان سى روز بشمرید پس روزه گیرید اکنون بحکم این خبر نشاید روز شک روزه داشتن به نیت روزه ماه رمضان، که این خود درست نیاید اصلا، و همچنین نشاید به نیت فریضه قضایا نذر یا کفارت روزه داشتن درین روز، که کراهیت است، اما اگر به نیت تطوّع روزه دارد، اگر پیش از آن رجب و شعبان روزه داشته است، یا وى را عادتى مستمر بوده، بر وفق آن عادت رواست و اگر عادتى نبوده و در اول شعبان روزه نداشته، پس البته روا نیست و معصیت است، لما روى عن عمار بن یاسر رض انه قال من صام الیوم الذى یشک فیه فقد عصى ابا القاسم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم.»
امّا وجه دوم که احتمال میکند آنست که اصل روزه داشتن و حدود آن بشناختن بر شما نبشتند، چنانک بر پیشینیان نبشتند، و بر پیشینیان روزه روز عاشورا و ایام البیض واجب بود. و اول کسى که روزه داشت آدم بود، قال على بن ابى طالب علیه السّلام لمّا اهبط آدم ع من الجنة الى الارض، احرقته الشمس فاسودّ جسده، فاتاه جبرئیل فقال یا آدم أ تحبّ ان یبیض جسدک؟ قال نعم قال فصم من الشهر ثلاثة ایام ثلاثة عشر و اربعة عشر و خمسة عشر، فصام آدم اول یوم، فابیض ثلث جسده، و صام الیوم الثانى فابیض ثلثا جسده، و صام الیوم الثالث فابیض جسده کله، فسمیّت ایام البیض
و مصطفى ع چون در مدینه شد همچنین روزه داشت ایام البیض و روز عاشورا تا هفتده ماه بر آمد، آن گه روزه ماه رمضان واجب کردند باین آیت که گفت: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ الى قوله أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ، و هر چند که این مجمل بود آیت دیگر مفسّر کرد گفت: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ الى قوله فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ آنکه بفرمود. تا جمله این ماه روزه دارند آنجا که گفت وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ و مصطفى ع بیان کرد و در شرح بیفزود گفت: صوموا الرؤیته و أفطروا الرؤیته فان غم علیکم الهلال فعدوا ثلثین.
معنى دیگر گفته‏اند کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ میگوید روزه بر شما چنان نبشتند که بر جهودان و ترسایان و بر اهل ملتها، که شبهاى روزه چون بخفتندید بر ایشان طعام و شراب و مباشرت اهل حرام بودى. میگوید بر شما هم چنان حرام است بعد از نماز خفتن و خواب و این در ابتداء اسلام بود، پس منسوخ شد بآن آیت که أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ... الآیة.
آن گه گفت: لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ روزه بدان فرمود تا به پرهیزید از طعام و شراب و مباشرت در حال روزه داشتن، و این تنبیهى عظیم است خلق را که چون روزه دار را بحکم روزه از ملک مباح و شهوت راندن حلال مى‏باز دارند از ملک دیگران و حرامها اولى‏تر که باز ایستند، و از شهوت راندن بآن معنى باز داشتند تا مسالک شیطان در باطن روزه دار بسته شود، و راه بوى فرو گیرد تا وسوسه نکند، و الیه الاشارة
بقول النبى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم «ان الشیطان لیجرى من ابن آدم مجرى الدم فضیقوا مجاریه بالجوع»
و قال صلى اللَّه علیه و آله و سلّم «الصّوم جنّة»
أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ اى کتب علیکم الصیام فى أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ روزه بر شما نبشتند روزى چند شمرده، سى روز یا بیست و نه روز، و این معدودات صیغتى است تقلیل را، عرب چیزى که در ذکر اندک فرا نمایند گویند معدوده، و در قرآن دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ و أَیَّاماً مَعْدُودَةً بر این طریق است. ارباب معانى گویند: أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ تخفیفى است که فرا پى تکلیف داشت، چون بندگان را بر روزه تکلیف کرد و این بار حکم بریشان نهاد، ایاما معدودات بگفت تا بر بنده آن تکلیف گران نیاید، و نظیره قوله تعالى وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ ثم قال بعده: وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ.
فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً هر که از شما بیمار بود و طاقت روزه ندارد یا در سفرى باشد و روزه بگشاید در آن سفر بر وى است که هام شمار آن در روزگارى دیگر روزه باز دارد، اگر پیوسته خواهد و اگر گسسته هر دو رواست. وجوه و نظایر مرض در قرآن چهار است: یکى بمعنى شک چنانک در اول سورة البقرة گفت فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ اى شک و در سورة التوبة وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ اى شک، و در سورة محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلم رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ اى شکّ. وجه دوم مرض بمعنى فجور است چنانک در سورة الاحزاب بدو جایگه گفت: فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ اى فجور وجه سیم مرض بمعنى جراحت است چنانک در سورة النساء و در سورة المائدة گفت: وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى‏ اى جرحى، وجه چهارم مرض بیمارى است بعینه، چنانک، درین آیت گفت فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً و در آن آیت دیگر وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً اى من جمیع الاوجاع، در سورة النور و در سورة الفتح گفت وَ لا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ و در سورة التوبة لَیْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‏ یعنى من کان فى شی‏ء من مرض.
وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ قراءة مدنى و ابن ذکوان از شامى مضاف است فدیة طعام و قراءة هشام از شامى و نافع با جمع مساکین باقى فِدْیَةٌ طَعامُ مِسْکِینٍ میگوید و ایشان که روزه توانند که دارند و خواهند که ندارند هر روز درویشى را فدیه دهند از طعام باز خریدن را، و این در ابتداء اسلام بود که هر کس درین مخیر بود، اگر خواستى روزه داشتى، و اگر نه بگشادى و هر روز را مدّى بدرویشى دادى.
آن گه گفت: فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً اگر کسى بطوع خویش برین مدّ بیفزاید نیکوست و پسندیده، و اگر روزه دارد خود بهتر و نیکوتر، و این حکم پیش از آن بود که آیت منسوخ شد، پس چون فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ فرو آمد این حکم منسوخ گشت، و تخییر برخاست، و بر ایشان که روزه توانند و مقیم باشند واجب گشت، و ثابت، و مسافر را و بیمار را رخصت افطار بماند، و پیر ناتوان بى طاقت را افطار و فدیه این یک قول است. و قول دیگر وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ.
خاصه پیرانرا آمد، مردان و زنان را که طاقت روزه میداشتند به تکلف و دشخوارى، اللَّه تعالى ایشان را رخصت داد بافطار و فدیه فرمود، آن گه منسوخ شد این حکم بدو سخن: یکى این کلمت که وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ، و دیگر فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ، و سدیگر قول آنست که این آیت جمله محکم است، و هیچیز از آن منسوخ نه بر تقدیر و على الذین کانوا یطیقونه فى حال شبابهم و قوتهم ثم عجزوا عن الصوم فدیة طعام مسکین میگوید بر ایشان که روزه مى‏توانستند داشت و میداشتند پس عاجز شدند و قوت‏شان ساقط گشت فدیه است از طعام دادن بدرویشى، پس اگر برین بیفزاید و بیش از یک درویش طعام دهد، یا بیش از یک مدّ آن به است، و اگر جمع کند میان روزه و فدیه آن بهتر و نیکوتر، و اگر یکى کند پس روزه اولى‏تر.
إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ اگر میدانید و مى‏دریابید.
فصل
بدانک روزه رکنیست از ارکان مسلمانى، و سببى ظاهر است اندر تقدیس طبیعت. و اندر شرایع انبیاء علیهم السلام روزه مشروع بودست از عهد آدم تا روزگار مصطفى. و بمقتضى خبر: روزه چهار یک ایمانست، که مصطفى ع گفت‏: الصوم نصف الصبر و الصبر نصف الایمان‏ و در روزه پنج چیز فریضه است و پنج چیز سنت:
اما فریضه اول آنست که ماه رمضان طلب کند تا بداند که بر بیست و نه روزست یا بر سى روز، و بر قول یک عدل اعتماد کند. اما بآخر رمضان کم از دو عدل نشاید که گواهى دهند، و اگر بشهرى دیگر ماه نو دیده باشند که بشازده فرسنگ دورتر باشد روزه برین قوم واجب نیاید. در آثار بیارند که کریب مولى ابن عباس گفت که ام الفصل بنت الحارث مرا بشغلى بشام فرستاد پیش معاویة، گفتا: و شب آدینه ماه نو رمضان دیدند، و مردم در روزه شدند، و من روزه داشتم، چون به مدینه باز آمدم ابن عباس از من پرسید که ماه نو کى دیدى، گفتم شب آدینه، ابن عباس گفت ما اندر مدینه شب شنبه دیدیم گفتم معاویه و اهل شام که ماه نو دیدند شما را کفایت نباشد؟ و بدان کار نخواهید کرد؟ گفت نه، که مصطفى علیه السلام ما را چنین فرموده آن گه کریب را فرمود تا روزه دارد و اقتداء باهل مدینه کند. این یک وجه است. از اصحاب شافعى. و وجه دیگر آنست که چون بیک بقعه ماه نو دیدند حکم آن بهمه عالم روانست و همه بقاع در آن یکسانست، و وجه اول درست تر است و اعتماد بر آنست، چنان که بیان کردیم.
فریضه دوم آنست که هر شب نیت کند، چنانک بدل بیندیشد و بزبان بگوید اصوم غدا صوم رمضان فریضة للَّه تعالى و اگر یک شب نیت فراموش کند بمذهب شافعى روزه وى درست نباشد، و قضا باید کرد. مصطفى ع گفت: «من لم ینو الصوم من اللیل قبل الفجر فلا صوم له»
این حکم روزه فرض است اما روزه نافله روا باشد، که بروز نیت کند تا بوقت زوال.
فریضه سوم آنست که هیچیز بقصد بباطن نرساند و باطن آنست، که قرارگاه چیزى باشد، چون دماغ و شکم و معده و مثانه، و اگر نه بقصد باشد چون مگس که در حلق پرد، یا غبار راه یا آب مضمضه که با کام جهد، یا حجامت کند یا سرمه در چشم کشد، و میل در گوش برد و پنبه در احلیل کند و این هیچ چیز روزه باطل نکند و روزه باطل نشود.
فریضه چهارم آن است که مباشرت اهل نکند، چندان که عسل واجب کند، و اگر بحال نسیان افتد روزه باطل نشود، مصطفى ع گفت: «رفع عن امّتى الخطاء و النسیان و ما استکرهوا علیه»
و اگر بشب مباشرت کند و غسل بعد از صبح کند، روا باشد. و البتّه بهیچ طریق قصد آن نکند که آب پشت وى جدا شود، که انزال چون بقصد بود بهر صفت که باشد روزه باطل کند.
فریضه پنجم آنست که بقصد و اختیار قى نکند، و اگر بى اختیار قى بوى در افتد، روزه باطل نشود. و خیو منعقد که از حلق بیرون آید بسبب زکام روزه باطل نکند، اما چون بر دهن آید آن گه فرو بر روزه باطل کند.
اما سنتهاى روزه: تأخیر سحور است، و تعجیل فطور، و روزه گشادن بخرما یا آب، و سواک دست بداشتن بعد از زوال، و در جمله خیرها کردن چون صدقه دادن و قرآن خواندن، و در مسجد معتکف بودن، و قیام رمضان بپاى داشتن. مصطفى ع گفت: «من صام رمضان و قامه ایمانا و احتسابا غفر له ما تقدّم من ذنبه»
گفت هر که ماه رمضان روزه دارد و اندر شب وى قیام آرد چنانک روزه فریضه داند و قیام سنّت، خداى عز و جل گناه گذشته وى بیامرزد، و این قیام رمضان نماز تراویح است: رسول خدا اندر ماه رمضان تراویح گزارد، یک شب، صحابه موافقت کردند، و شب دیگر مردم مدینه رغبت نمودند، چنانک مسجد پر گشت، و رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نماز تراویح گزارد، شب سیم جمع مردم بسیار شد، چنانک مسجد و کوى انبوهى گرفت. و رسول بیرون نیامد بگزاردن تراویح، و گفت همى ترسم که این نماز فریضه گردد، و کار بر امّت من دشخوار شود، هر کسى تنها بگزارد، و این سنّت من است. اللَّه تعالى روزه فریضه کرد و من قیام سنّت نهادم. و اندر روزگار ابو بکر که عهد صادقان و مخلصان بود، تنها همى گزاردند، چون بعهد عمر رسید بترسید که اندرین سنت تقصیر کنند، گفت این سنت آشکارا آریم و بجمع گزاریم تا زیادت رغبت مؤمنان باشد، و غیظ منافقان، صحابه را جمع کرد و نماز تراویح بجماعت گزاردند، بیست رکعت به پنج امام، هر امامى دو سلام همى گزاردند، و بیشترین شب در نماز بودندید، که اندر میان ترویحات دعا و مناجات آوردند، و باین سبب مساجد روشن داشتندید، پس بروزگار دیگر خلفا بر آن سنت برفتند. شبى امیر المؤمنین على ع اندر کوفه همى گشت در ماه رمضان مسجدها روشن همى دید گفت خداى عز و جل خوابگاه عمر روشن کناد چنانک مسجدها روشن کرد.
و در فضیلت ماه رمضان على الجملة در خبر مى‏آید که مصطفى ع در آخر ماه شعبان خطبه کرد، و گفت: یا ایها الناس قد اظلّکم شهر عظیم، شهر اوّله رحمة و اوسطه مغفرة و آخره عتق من النّار، شهر فیه لیلة خیر من الف شهر، من تقرّب الى اللَّه تعالى فیه بخصلة من خصال الخیر کان کمن ادّى فریضة فیما سواه (و من ادّى فیه فریضة کان کمن ادى سبعین فریضة فیما سواه، و هو شهر الصبر، و الصبر ثوابه الجنّة، و هو شهر المساواة، و شهر یزداد فیه رزق المؤمن، من فطر صائما کان مغفرة لذنوبه، و کان له اجره من غیر ان ینقص من اجره شیئا.» قلنا یا رسول اللَّه لیس کلّنا یجد ما یفطر به الصائم، قال رسول اللَّه «یعطى اللَّه هذا الثواب، من فطر صائما على مذقة لبن او تمرة او شربة ماء، و من اشبع صائما سقاه اللَّه من حوضى شربة لا یظمأ حتى یدخل الجنة و من خفّف عن مملوکه فیه، غفر اللَّه له و اعتقه من النار، فاستکثروا فیه من اربع خصال: خصلتین ترضون بهما ربکم، و خصلتین لا غنى بکم عنهما، فامّا الخصلتان اللتان ترضون بهما ربکم: فشهادة ان لا اله الا اللَّه، و الاستغفار. و امّا اللّتان لا غنى بکم عنهما، فتسألون اللَّه الجنة و تتعوّذون به من النار.»
شَهْرُ رَمَضانَ... الآیة... بنصب و رفع هر دو خوانده‏اند. نصب است بر آن معنى که صوموا شهر رمضان. و رفع است، بر آن معنى که میقات صیامکم شهر رمضان آن گه رمضان را به بزرگ تر چیز آئین نهاد گفت: آن ماه که قرآن در آن فرو فرستادند. اینجا دو قول است: یکى آنک قرآن در ماه رمضان شب هفدهم که بامداد آن جنگ بدر بود، از حضرت خداى بآسمان دنیا فرو فرستادند، و در خزانه نهادند در بیت العزة، آن گه به بیست و سه سال نجم نجم، سورة سورة و آیت آیت، چنانک لایق حال بود، و در خورد وقت بزمین میفرستادند همانست که جاى دیگر گفت إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ گفته‌اند که این شب مبارک شب قدر است، شب بیست و هفتم.
و روى عن واثلة بن الاسقع ان النبى صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم قال: «انزلت صحف ابراهیم اول لیلة من رمضان، و انزلت التوریة لست مضین من رمضان، و انزل الانجیل لثلث عشرة خلت من رمضان، و انزل الزبور لثمانى عشرة خلت من رمضان، و انزل القرآن لاربع و عشرین خلت من رمضان».
قول دیگر آنست که انزل فیه القرآن اى انزل القرآن بفرضه و فضله میگوید ماه رمضان آنست که قرآن فرستادند بفضل آن، و فریضه گردانیدن آن بر مسلمانان.
و قال داود بن ابى هند: قلت للشعبى شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن امّا کان ینزل علیه فى سائر السنة؟ قال بلى و لکن جبرئیل کان یعارض محمدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فى رمضان ما نزل اللَّه فیحکم اللَّه ما یشاء، و یثبت ما یشاء، و ینسى ما یشاء.
و اشتقاق قرآن از قرء است و معنى قرء با هم آوردن است چیزى متفرق را، یعنى که قرآن سور و آیات و کلمات با هم آرد، و جمع کند، این خود از روى ظاهر است اما از روى حقیقت قرآن بدان خواندند که هر چه مردم را بدان حاجت است از کار این جهانى و آن جهانى، و ترتیب معاش و معاد ایشان، جمع کند و ایشان را بآن راه نماید.
اینست که گفت: هُدىً لِلنَّاسِ اى هادیا للناس، وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ اى و آیات واضحات من الحلال و الحرام و الحدود و الاحکام، این قرآن سبب آشنایى و روشنایى است، و سبب راه بردن و راه یافتن. اللَّه بحقیقت راهنماى مؤمنانست، و قرآن سبب راه یافتن ایشانست، که در آن بیان حلال و حرام است، و شرح حدود و احکام است، و جدا کردن میان حق و باطل. و فایده تکرار لفظ هدى بر مذاق اهل تحقیق آنست که گفته‏اند هُدىً بر دو ضرب است: یکى هدایت عام بواسطه راه، چنانک گفت ادْعُ إِلى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ دیگر هدایت خاص بى واسطه، که در میان آید چنانک گفت عز جلاله ادْعُوا اللَّهَ، اول اشارت بمنزل است، و آخر اشارت بمقصد، اول نشان راه رفتن است و راه بردن، و آخر نشان رسیدن و بیاسودن.
فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ اى من حضر منکم بلده فى الشهر فلیصم ما شهد منه، و ان سافر فله الافطار. میگوید هر که ماه رمضان بوى درآید و در شهر خویش مقیم باشد، چندانک مقیم باشد از ماه تا روزه دارد، و اگر در میانه ماه سفر کند بگشاید که رواست. تأویل درست اینست و اختیار ابن عباس رض یدل ما
روى ان النبى صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خرج عام الفتح صائما فى رمضان حتى اقام بالکدیة افطر.
آن گه حکم اهل عذر اعادت کرد گفت: وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ از بهر آن که در آیت پیش مقیم را نیز در عداد اهل عذر آورد و مخیر کرد و در این آیت تخییر مقیم منسوخ کرد و تخییر مسافر و بیمار باز گفت تا معلوم شود که بیمار و مسافر را در رخصت افطار همان حکم است که از پیش رفت.
و در افطار مسافر علما را خلاف است که عزیمت است یا رخصت، جماعتى گفتند عزیمت است و واجب، چنانک اگر کسى در سفر روزه دارد، چون مقیم شود قضا باید کرد.
و دلیل ایشان آنست که مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم گفت «لیس من البرّ الصیام فى السفر»
، و در آثار صحابه است «الصائم فى السفر کالمفطر فى الحضر»، و بیشترین فقها و اهل علم بر آنند که رخصت است اگر کسى روزه دارد در سفر فریضه گزارد، و بروى قضا نیست و اگر بگشاید رواست، که رخصت خداست، و صدقه وى بر بندگان و تخفیف ایشان، و دلیل برین خبر جابر است،
قال «کنا مع النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلّم فى سفر فمنّا الصائم و منا المفطر، فلم یکن بعضنا یعیب على بعض»
و عن عائشة: ان حمزة بن عمرو قال یا رسول اللَّه! انى کنت اسرد الصوم أ فاصوم فى السفر؟ قال ان شئت فصم، و ان شئت فافطر.»
و فى روایة اخرى قال یا رسول اللَّه أجد بى قوة على الصیام فى السفر، فهل علىّ جناح؟ قال هى رخصة من اللَّه، فمن اخذها فحسن، و من احبّ ان یصوم فلا جناح علیه.»
و کسى که در سفر از روزه داشتن رنجور میشود در حق وى آن فاضلتر و نیکوتر که بگشاید، که رسول بسفرى بوده در ماه رمضان، و یاران همه بروزه بودند، نماز دیگر رسول را گفتند که یاران همه برنج رسیدند، و بى طاقت شدند، رسول قدحى آب بخواست و بیاشامید، و مردم همه در وى مى‏نگریستند. پس قومى بگشادند و قومى نه، مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم گفت ایشان را که نگشادند
«اولئک العصاة»
و بروایتى دیگر گفت: «ذهب المفطرون الیوم بالاجر.»
و سئل ابن عمر عن الصوم فى السفر؟ فقال أ رأیت لو تصدقت على رجل بصدقة فردّها علیک الم تغضب؟ قیل نعم. قال فانها صدقة من اللَّه عز و جل تصدّق بها علیکم.» و حد سفر که افطار در آن مباح است شازده فرسنگ است هر چه کم ازین بود افطار در آن نشاید و مسافر که در سفر معصیت باشد بمذهب امام مطلبى البته روانیست که روزه بگشاید، یا رخصتى از رخصتهاى سفر بر کارگیرد.
یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ... اللَّه تعالى بشما آسانى میخواهد و دژوارى نمیخواهد، که در حال بیمارى و سفر شما را رخصت افطار داد، وانگه از همه سال بیک رمضان رضا داد، و این محاباها ارزانى داشت.
وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ و فرمود تا شما را تمام کنید، که مسلمانى بر پنج چیز بنا کرده‏اند: شهادت و نماز و زکاة و روزه و حج، تا شما را این پنج رکن تمام کنید معنى دیگر وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ فرمود تا شمار سى روز رمضان بروزه تمام کنید یا شب سییم ماه بینید. سدیگر معنى وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ فرمود تا شمار آنچه بعذر بیمارى و سفر روزه گشادید قضاء آن بوقت خویش تمام کنید. وَ لِتُکْمِلُوا...
بتشدید و لتکملوا بتخفیف هر دو خوانده‏اند بتشدید قراءة بو بکر و یعقوب است، باقى بتخفیف خوانند، و تشدید در لفظ تأکید است در معنى وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداکُمْ این تکبیر شب فطر است که ماه نو شوال بینند، تا آن گه که امام در نماز عید شود. وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ میگوید خداوند خویش را به تکبیر در عید ببزرگى بستائید، و به بى‏عیبى یاد کنید، و بر راه نمونى وى و یارى دادن وى از وى آزادى کنید.
ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۳۷
آمد رمضان بخیر مقدم
دیشب بسلام خان اعظم
جمشید زمان سکندر وقت
مقصود وجود نسل آدم
ای امر تو چون نفاذ تقدیر
وی حکم تو چون قضای مبرم
از کلک تو کار مملکت راست
وز سهم تو قامت فلک خم
چون سدره مقام تو معلی
چون کعبه مکان تو مکرم
گرد ره تست مشک تاتار
خاک در تست آب زمزم
انفاس تو دلفریب و جان بخش
همچون نفس مسیح مریم
در رمح تو عزل و نصب مضمر
در تیغ تو فتح و کسر مد غم
پیش تو عیان و آشکارست
هر نکته که مشکلست و مبهم
اسرار امور کن فکان را
مرأت ضمیر تست محرم
جمشید برای نام کرده
نام تو سواد نقش خاتم
در نام بزرگ تست گویی
فی الجمله خواص اسم اعظم
هر چند نشد بر آدمیزاد
ملک ازل و ابد مسلم
بر ذات تو وقف کرده ایزد
مقصود و مراد هر دو عالم
افسون حسود با موالیت
افسانۀ روبهست وضیغم
در گردن خصم روز هیجا
پیچیده سنان تو چو ارقم
خاک در تست قصر قیصر
گرد ره تست رخش رستم
خر گاه رفیع مملکت را
بستی بطناب عدل محکم
ای خسرو روزگار ، عمریست
تا با ندمم ندیم و همدم
ما را ز متاع این جهان بود
آشفته دلی ، چو زلف پر خم
چون سنبل زلف مشکبویان
شوریده و بی قرار و در هم
یک لحظه نبود سینه بی آه
یک لحظه نبود دیده بی نم
از حادثه عندلیب طبعم
بی نطق بماند لال و ابکم
ناگاه بشست فیض جودت
گرد از رخ بخت من چو شبنم
بر داشت بکلی از دل من
اندیشۀ بیش و انده کم
شکرست که بر جراحت من
هم مرحمتت نهاد مرهم
گر چارۀ کار مان نکردی
کی کار رهی شدی فراهم ؟
خصم تو اگر چه از مصایب
پوشد چو فلک لباس ماتم
از دولت تو مدیح خوانت
در پای کشد قبای معلم
چون با همه کس ترا نظر هست
می کن نظری بسوی ما هم
تا در پس گریه هست خنده
تا در پی شادیست ماتم
بادا لبت از نشاط خندان
بادا دلت از سرور خرم
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۷۸۱
مه روزه است بیا ساز ریا برگیریم
گوشه مسجد و سجاد و منبر گیریم
یازده ماه دیگر معتکف دیر شدیم
جای در کعبه در این ماه بکیفر گیریم
جام بگذار و سبو ترک صبوحی برگو
با لب خشکی لبی از لب ساغر گیریم
پند واعظ شنویم و سوی زاهد گرویم
عوض بربط و دف سبحه و دفتر گیریم
جامه اسپید و عصا بر کف و دستار بسر
سبحه در مشت و بلب ذکر مکرر گیریم
مصحفی هیکل و آئیم بصف بهر نماز
بگذاریم ادا نافله از سر گیریم
ذکر تهلیلی و تکبیر و مکبر شنویم
گوش از بانگ نی و بربط و مزمز گیریم
گرچه این جمله اعمال ریا آلود است
همه ریزیم در آب و ره دیگر گیریم
دست بر دامن حیدر بزنیم از سر صدق
جام فردا زکف ساقی کوثر گیریم
روی از مسجد و میخانه مپیچ آشفته
تا مراد دو جهان را هم از این در گیریم
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۱۸
منم که ساخته ام سور با عزا مربوط
شده ست در کف من نیل با حنا مربوط
دلم ز فیض محبت هوس نمی داند
که نیست غنچه ی این باغ با صبا مربوط
جدا کنند چو گل از تو پوست را به نفاق
به هم شدند چو پیراهن و قبا مربوط
سری به صحبت اهل زمانه نیست مرا
بود چو دایره دایم سرم به پا مربوط
نشاط می کند اظهار آشنایی من
به حیرتم که به من بوده از کجا مربوط
به اعتدال شود سعد و نحس را تأثیر
در آن دیار که با جغد شد هما مربوط
ز دیگران هنر و عیب او چه می پرسی
که هیچ کس به سخن نیست همچو ما مربوط
جهان کند ز عناصر همیشه فخر، سلیم
به یک رباعی و آن نیز سست و نامربوط!
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۱۷۶ - در مدح تمغاج خان مسعود بن حسن
ماه رجب که هست همایونترین همای
از آشیان فضل خدایست برگشای
پروازش از لوازم پیروزی و ظفر
گسترده سایه بر علم سایه خدای
خورشید خسروان که جهانراست عدل او
همچون چراغ ماه بهر خانه کند خدای
آی است ماه در لغت ترک و شاه ترک
دید از سپهر آینه فام این خجسته آی
هم آی و هم رجب ز شهنشه خجسته شد
تا هم خجسته رو بود و هم خجسته رای
شد مرسپهر راز هلال رجب زبان
تا بر سرای شاه شود آفرین سرای
تا این هلال بدر شود بی گمان شود
تا گوشه سپهر پر از آفرین سرای
شاه سپهر قدر و خداوند تیغ و تاج
تیغش سپهر سیما تاجش سپهر سای
اسبش سپهر جولان رمحش سپهر سنب
بختش سپهر مسند و تختش سپهر جای
طمغاج خان اعظم مسعود رکن دین
سعد اختر و مساعد بتخت و سدید رای
رای سدید و یاس شدید ورا شدند
قیصر بروم رام و مسخر بهند رای
تیغ جهان گشای گهردار شاه راست
در هر گهر نمایش جام جهان نمای
جام جهان نمای بدست شه است تیغ
تیغ ورا ستودی دست ورا ستای
ای دست شاه باکرم بی کران تو
ابر است زفت و بحر بخیل است و کان گدای
شاها قوام عالم بر دست و تیغ تست
بر دست گیر قائمه تیغ جان کزای
تا هیچ سرفراز نیاید بجان خلاص
کو پیش تو نشد بزمین بوس سرگرای
جانرا بآزمایش تیغ اجل برد
هر دشمنی که با تو شود کوشش آزمای
شیران بمرگ دندان خایند چون محرب
گردند مرکبان سپاهت لگام خای
روز گذشته را و شب نارسیده را
بر هم زنی بپویه اسبان بادپای
از عدل دیرپای بود ملک برملوک
عدل تو بر تو دارد ملک تو دیرپای
انصاف شکر نعمت ملک است خسروا
تا ملک میفزاید انصاف میفزای
بزدای رنگ خون ستمکاره را ز تیغ
خود تیغ تست صیقل زنگ ستم زدای
شاید مترس خون ستمکاره ریختن
میزیز بی محابا خوه شای و خوه مشای
بایست عدل تو ملکا خاص و عام را
پیوست ناگسست نه گه های وگه میای
ای سوزنی بمدح شه از بوستان طبع
دم را نسیم ورد طری زن ز خلق و نای
تا شادمان شود ز تو مسعود سعد را
جان در جنان و کالبد اندر حصار نای
جز مدح شاه بیهده گوئیست شاعری
هشتاد سال بس که بدی بیهده درای
گویند و گفته اند که آبستن است شب
وین گفتگوی دانند اهل حدیث ورای
هرشب ز عمرت ای ملک بی عدیل باد
آبستنی که باشد خورشید عدل زای
گر سایه همای برافتد بدشمنانت
چون مخلب عقاب اجل بادجان ربای
گسترده باد سایه طوبی بفرق تو
ماه رجب که هست همایونترین همای
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۹
ای ساقی ماه وش در این ماه صیام
ده باده که روزه بهر من گشت حرام
افطار کن که دیده ز ابرو ورخت
هم شکل هلال دید و هم ماه تمام
ابوالفضل بیهقی : مجلد نهم
بخش ۱۶ - هزیمت سلجوقیان
و چون ماه رمضان بآخر آمد، امیر عید کرد، و خصمان آمده بودند قریب چهار و پنج هزار و بسیار تیر انداختند بدان وقت که ما بنماز مشغول بودیم، و لشکر ما پس از نماز ایشان را مالشی قوی‌ دادند و تنی دویست را بکشتند و داد دل ازیشان بستدند، که چاشنی‌یی‌ قوی چشانیدند . و امیر آن مقدّمان را که جنگ کناره آب کردند بنواخت وصلت‌ فرمود.
و همه شب کار میساختند و بامداد کوس‌ فرو کوفتند و امیر بر ماده پیل نشست، و اسبی پنجاه جنیبت‌ گرداگرد پیل بود. و مقدّمان آمده بودند و ایستاده از آن میمنه و میسره و جناحها و مایه‌دار و مقدّمه و ساقه‌ . امیر آواز داد سپاه سالار را و گفت بجایگاه خویش رو و هشیار باش و تا توانی جنگ مپیوند که ما امروز این کار بخواهیم گزارد به نیروی ایزد، عزّ ذکره. و حاجب بزرگ را فرمود که تو بر میسره رو و نیک اندیشه دار و گوش بفرمان و حرکت ما میدار و چون ما تاختن کنیم باید که تو آهسته روی بمیمنه مخالفان آری و سپاه سالار روی بمیسره ایشان آرد و من نگاه میکنم و از جناحها شما را مدد میفرستم، تا کار چون گردد . گفت: فرمان بردارم، و سپاه سالار براند و سباشی نیز براند. و ارتگین را بر ساقه فرمود با سواری پانصد سرایی قوی‌تر و سواری پانصد هندو و گفت: هشیار باش تا بنه را خللی نیفتد، و راه نیک نگاه دار تا اگر کسی بینی از لشکر ما که از صف بازگردد، بر جای‌ میان بدو نیم کرده آید. گفت: چنین کنم، و براند. امیر چون ازین کارها فارغ شد، پیل براند و لشکر از جای برفت، گفتی جهان می‌بجنبد و فلک خیره‌ شد از غریو مردمان و آواز کوسها و بوقها و طبلها. چون فرسنگی‌ رفته آمد، خصمان پیدا آمدند با لشکری سخت قوی با ساز و آلت تمام، و تعبیه کرده بودند بر رسم ملوک‌ . و بر همه رویها جنگ سخت شد و من و مانند من تازیکان‌ خود نمیدانستیم که در جهان کجاییم و چون میرود.
و نماز پیشین را بادی خاست و گردی و خاکی که کس مر کس را نتوانست دید و نظام تعبیه‌ها بدان باد بگسست و من از پس پیلان و قلب جدا افتادم و کسانی از کهتران که با من بودند از غلام و چاکر از ما دور ماندند و نیک بترسیدم که نگاه کردم، خویشتن را بر تلّی‌ دیگر دیدم، یافتم بو الفتح بستی را پنج و شش غلامش از اسب فروگرفته‌ و میگریست و بر اسب نتوانست بود از درد نقرس‌، چون مرا بدید، گفت: چه حال است؟ گفتم: دل مشغول مدار که همه خیر و خوبی است، و چنین بادی خاست و تحیّری افزود و درین سخن بودیم که چتر سلطان پدید آمد، و از پیل باسب شده بود و متنکّر میآمد با غلامی پانصد از خاصّگان همه زره‌پوش، و نیزه کوتاه‌ با وی میآوردند و علامت سیاه‌ را بقلب مانده‌ . بو الفتح را گفتم: امیر آمد و هیچ نیفتاده است. شادمان شد و غلامان را گفت: مرا برنشانید . من اسب تیز کردم و بامیر رسیدم، ایستاده بود و خلف معتمد معروف ربیع کدخدای‌ حاجب بزرگ سباشی و امیرک قتلی‌ معتمد سپاه سالار آنجا تاخته بودند، میگفتند «خداوند دل مشغول ندارد که تعبیه‌ها بر حال خویش است و مخالفان مقهورند و بمرادی نمیرسند امّا هر سه مقدم طغرل و داود و یبغو روی بقلب نهاده‌اند با گزیده‌تر مردم خویش، و ینالیان و دیگر مقدّمان در روی ما . خداوند از قلب اندیشه دارد تا خللی نیفتد.» امیر ایشان را گفت «من از قلب از بهر این گسسته‌ام‌ که این سه تن روی [بقلب‌] نهادند و کمین ساخته میآید تا کاری برود. و بگویید تا همه هشیار باشند و نیک احتیاط کنند که هم اکنون به نیروی ایزد، عزّ و جلّ، این کار برگزارده آید.» ایشان تازان‌ برفتند. امیر نقیبان بتاخت‌ سوی قلب که «هشیار باشید که معظم لشکر خصمان روی بشما دارند، و من کمین میسازم، گوش بجمله‌ بمن دارید؛ از چپ خصمان برآیید تا ایشان با شما درآویزند و من از عقب درآیم.» و بگتغدی را فرمود که هزار غلام گردن آورتر زره‌پوش را نزد من فرست. در وقت جواب برسید که خداوند دل قوی دارد که همه عالم این قلب را نتوانند جنبانید و خصمان آمده‌اند و متحیّر مانده، و میمنه و میسره ما بر جای خویش است.
غلامان برسیدند، و سواری دو هزار رسیده بود از مبارزان و پیاده‌یی دو هزار سکزی‌ و غزنیچی‌ و غوری و بلخی، و امیر، رضی اللّه عنه، نیزه بستد و براند با این لشکر بزرگ ساخته و بر تلّی دیگر رفت و بایستاد و من با او بودم و از قوم خویش دور افتاده‌، سه علامت سیاه‌ دیدم از دور بر تلّی از ریگ که بداشته بودند، در مقابله او آمدم و هر سه مقدّمان سلجوقیان بودند و خبر یافته بودند که امیر از قلب روی سوی ایشان نهاده است. و صحرایی عظیم بود میان این دو تلّ، امیر پیادگان را فروفرستاد، و با نیزه‌های دراز و سپرهای فراخ‌ بودند، و بر اثر ایشان سواری سیصد و خصمان از هر دو جانب سواری هزار روانه کردند و چون بصحرا رسیدند پیادگان ما بنیزه آن قوم را باز بداشتند و سواران از پس ایشان نیرو کردند و جنگ بغایت گرم شد که‌ یک علامت سیاه از بالا بگسست‌ با سواری دو هزار زره‌پوش، گفتند که داود بود، و روی بصحرا نهادند؛ امیر براند سخت تیز و آواز داد، هان‌، ای فرزندان! غلامان بتاختند و امیر در زیر تلّ بایستاد، غلامان و باقی لشکر کمین بخصمان رسیدند و گرد برآمد، و من از آنجا فراتر قدم نجنبانیدم تا چه رود، با سواری سلامت جوی‌، و چشم بر چتر امیر میداشتم. و قلب امیر از جای برفت‌ و جهان پر بانگ و آواز شد و ترکاترک‌ بخاست، گفتی هزار هزار پتک میکوبند، و شعاع سنانها و شمشیرها در میان گرد میدیدم.
و یزدان فتح ارزانی داشت و هر سه بهزیمت برفتند، و دیگران نیز برفتند، چنانکه از خصمان کس نماند.
[هزیمت سلجوقیان و فرود آمدن امیر]
و امیر بمهد پیل‌ آمد و بر اثر هزیمتیان‌ نیم فرسنگی براند و من و این سوار نیز براندیم تا امیر را بیافتیم و حاجب بزرگ و مقدّمان میآمدند و زمین بوسه میدادند و تهنیت فتح میکردند . امیر گفت: چه باید کرد؟ گفتند: خیمه زده آمد بر کران فلان آب بر چپ، بباید رفت و بسعادت فرود آمد، که مخالفان بهزیمت رفتند و مالشی بزرگ یافتند، تا سالاری که خداوند نامزد کند بر اثر هزیمتیان برود. بو الحسن عبد الجلیل گفت «خداوند را هم درین گرمی‌ فرسنگی دو بباید رفت بر اثر هزیمتیان و رنجی دیگر بکشید تا یکباره باز رهد، و منزل آنجا کند.» سپاه سالار بانگ بدو برزد- و میان ایشان بد بودی‌ - و گفت «در جنگ نیز سخن برانی؟ چرا باندازه خویش سخن نگویی؟» و دیگر مقدّمان همین گفتند، امیر را ناخوش نیامد و بو الحسن خشک شد - و پس از آن پیدا آمد که رای درست آن بود که آن بیچاره زد، که اگر بدم رفتی از ترکمانان نیز کس بکس نرسیدی‌ . و لکن هر که مخلوق باشد با خالق بر نتواند آمد، که چون میبایست که کار این قوم بدین منزلت رسد و تدبیر راست چگونه رفتی؟
و از آنجا پیری آخور سالار را با مقدّمی چند بفرستادند بدم هزیمتیان، ایشان برفتند کوفته‌ با سوارانی هم ازین طراز و خاک و نمکی بیختند و جایی بیاسودند و نماز شام بلشکرگاه بازآمدند و گفتند: «دوری‌ رفتند و کسی را نیافتند و بازگشتند، که خصمان سوی ریگ و بیابان کشیدند و با ایشان آلت بیابان نبود و ترسیدیم‌ که خللی افتد»، و این عذر ایشان فرا ستدند، تا پس ازین آنچه رفت بیارم، و اگر فرود نیامدی و بر اثر مخالفان رفتی همگان من تحت القرط برفتندی. و لکن گفتم که ایزد، عزّ ذکره، نخواست و قضا چنان بود و لا مهرب من قضائه‌ .
و درین میان آواز داد مرا که بو نصر مشکان کجاست؟ گفتم: زندگی خداوند دراز باد، با بو سهل زوزنی بهم بودند در پیش پیلان و من بنده با ایشان بودم و چون باد و گرد خاست، تنها و جدا افتادم و تا اینجا بیامدم، مگر ایشان فرود آمده باشند . گفت برو و بو نصر را بگوی تا فتحنامه نسخت کند . گفتم: فرمان بردارم، و بازگشتم. و و امیر دو نقیب‌ را مثال داد و گفت: با بو الفضل روید تا لشکرگاه. و نقیبان با من آمدند و راه بسیار گذاشتم تا بلشکرگاه رسیدم، یافتم استادم و بو سهل زوزنی نشسته با قبا و موزه‌، و اسبان بزین‌، و خبر فتح یافته‌ . برخواستند و نشستم و پیغام بدادم، گفت: نیک آمد. و حالها باز پرسید، همه بگفتم. بو سهل را گفت: رای درست آن بود که بو الحسن عبد الجلیل دیده بود و لکن این خداوند را نخواهند گذاشت که کاری راست براند. و هر دو برنشستند و پذیره‌ امیر برفتند و بخدمت پیوستند و مبارکباد فتح بکردند و از هر نوع رای زدند و خدمت کردند و رفتند. چون استادم بازآمد، نسختی کرد این فتح را سخت نیکو و بیاض‌ آن من کردم و نماز دیگر پیش برد و امیر بخواند و بپسندید و گفت: نگاه باید داشت که فردا سوی سرخس خواهیم رفت و چون فرود آییم آنجا نیز نامه نبشته آید و مبشّران‌ بروند.

امام سجاد علیه‌السلام : با ترجمه حسین انصاریان
دعای 44 ) دعا به وقت فرارسیدن ماه رمضان
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا دَخَلَ شَهْرٌ رَمَضَانَ
﴿1﴾ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِحَمْدِهِ ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَكُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاكِرِينَ ، وَ لِيَجْزِيَنَا عَلَى ذَلِكَ جَزَاءَ الُْمحْسِنِينَ
﴿2﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَبَانَا بِدِينِهِ ، وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ ، وَ سَبَّلَنَا فِي سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُكَهَا بِمَنِّهِ إِلَى رِضْوَانِهِ ، حَمْداً يَتَقَبَّلُهُ مِنَّا ، وَ يَرْضَى بِهِ عَنَّا
﴿3﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ ، شَهْرَ الصِّيَامِ ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ ، وَ شَهْرَ التَّمْحِيصِ، وَ شَهْرَ الْقِيَامِ ﴿الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ ، هُدًى لِلنَّاسِ ، وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ﴾
﴿4﴾ فَأَبَانَ فَضِيلَتَهُ عَلَى سَائِرِ الشُّهُورِ بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَةِ ، وَ الْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَةِ ، فَحَرَّمَ فِيهِ مَا أَحَلَّ فِي غَيْرِهِ إِعْظَاماً ، وَ حَجَرَ فِيهِ الْمَطَاعِمَ وَ الْمَشَارِبَ إِكْرَاماً ، وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَيِّناً لَا يُجِيزُ جَلَّ وَ عَزَّ أَنْ يُقَدَّمَ قَبْلَهُ ، وَ لَا يَقْبَلُ أَنْ يُؤَخَّرَ عَنْهُ .
﴿5﴾ ثُمَّ فَضَّلَ لَيْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَيَالِيهِ عَلَى لَيَالِي أَلْفِ شَهْرٍ ، وَ سَمَّاهَا لَيْلَةَ الْقَدْرِ ، ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ﴾، دَائِمُ الْبَرَكَةِ إِلَى طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِهِ .
﴿6﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلَالَ حُرْمَتِهِ ، وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِيهِ ، وَ أَعِنَّا عَلَى صِيَامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِيكَ ، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِيهِ بِمَا يُرْضِيكَ حَتَّى لَا نُصْغِيَ بِأَسْمَاعِنَا إِلى لَغْوٍ ، وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَي لَهْوٍ
﴿7﴾ وَ حَتَّى لَا نَبْسُطَ أَيْدِيَنَا إِلَى مَحْظُورٍ ، وَ لَا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُورٍ ، وَ حَتَّى لَا تَعِيَ بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ ، وَ لَا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلَّا بِمَا مَثَّلْتَ ، وَ لَا نَتَكَلَّفَ إِلَّا مَا يُدْنِي مِنْ ثَوَابِكَ ، وَ لَا نَتَعَاطَى إِلَّا الَّذِي يَقِي مِنْ عِقَابِكَ ، ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِكَ كُلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَاءِينَ ، وَ سُمْعَةِ الْمُسْمِعِينَ ، لَا نَشْرَكُ فِيهِ أَحَداً دُونَكَ ، وَ لَا نَبْتَغِي فِيهِ مُرَاداً سِوَاكَ .
﴿8﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ قِفْنَا فِيهِ عَلَى مَوَاقِيتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِي حَدَّدْتَ ، وَ فُرُوضِهَا الَّتِي فَرَضْتَ ، وَ وَظَائِفِهَا الَّتِي وَظَّفْتَ ، وَ أَوْقَاتِهَا الَّتِي وَقَّتَّ
﴿9﴾ وَ أَنْزِلْنَا فِيهَا مَنْزِلَةَ الْمُصِيبِينَ لِمَنَازِلِهَا ، الْحَافِظِينَ لِأَرْكَانِهَا ، الْمُؤَدِّينَ لَهَا فِي أَوْقَاتِهَا عَلَى مَا سَنَّهُ عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي رُكُوعِهَا وَ سُجُودِهَا وَ جَمِيعِ فَوَاضِلِهَا عَلَى أَتَمِّ الطَّهُورِ وَ أَسْبَغِهِ ، وَ أَبْيَنِ الْخُشُوعِ وَ أَبْلَغِهِ .
﴿10﴾ وَ وَفِّقْنَا فِيهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ ، وَ أَنْ نَتَعَاهَدَ جِيرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَ الْعَطِيَّةِ ، وَ أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ ، وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ ، وَ أَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا ، وَ أَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا ، وَ أَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا حَاشَى مَنْ عُودِيَ فِيكَ وَ لَكَ ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لَا نُوَالِيهِ ، وَ الْحِزْبُ الَّذِي لَا نُصَافِيهِ .
﴿11﴾ وَ أَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَيْكَ فِيهِ مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاكِيَةِ بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ ، وَ تَعْصِمُنَا فِيهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُيُوبِ ، حَتَّى لَا يُورِدَ عَلَيْكَ أَحَدٌ مِنْ مَلَائِكَتِكَ إِلَّا دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَةِ لَكَ ، وَ أَنْوَاعِ الْقُرْبَةِ إِلَيْكَ .
﴿12﴾ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الشَّهْرِ ، وَ بِحَقِّ مَنْ تَعَبَّدَ لَكَ فِيهِ مِنِ ابْتِدَائِهِ إِلَى وَقْتِ فَنَائِهِ مِنْ مَلَكٍ قَرَّبْتَهُ ، أَوْ نَبِيٍّ أَرْسَلْتَهُ ، أَوْ عَبْدٍ صَالِحٍ اخْتَصَصْتَهُ ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَهِّلْنَا فِيهِ لِمَا وَعَدْتَ أَوْلِيَاءَكَ مِنْ كَرَامَتِكَ ، وَ أَوْجِبْ لَنَا فِيهِ مَا أَوْجَبْتَ لِأَهْلِ الْمُبَالَغَةِ فِي طَاعَتِكَ ، وَ اجْعَلْنَا فِي نَظْمِ مَنِ اسْتَحَقَّ الرَّفِيعَ الْأَعْلَي بِرَحْمَتِكَ .
﴿13﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ جَنِّبْنَا الْإِلْحَادَ فِي تَوْحِيدِكَ ، وَ الْتَّقْصِيرَ فِي تَمْجِيدِكَ ، وَ الشَّكَّ فِي دِينِكَ ، وَ الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ، وَ الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِكَ ، وَ الِانْخِدَاعَ لِعَدُوِّكَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
﴿14﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ إِذَا كَانَ لَكَ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ مِنْ لَيَالِي شَهْرِنَا هَذَا رِقَابٌ يُعْتِقُهَا عَفْوُكَ ، أَوْ يَهَبُهَا صَفْحُكَ فَاجْعَلْ رِقَابَنَا مِنْ تِلْكَ الرِّقَابِ ، وَ اجْعَلْنَا لِشَهْرِنَا مِنْ خَيْرِ أَهْلٍ وَ أَصْحَابٍ .
﴿15﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ امْحَقْ ذُنُوبَنَا مَعَ امِّحَاقِ هِلَالِهِ ، وَ اسْلَخْ عَنَّا تَبِعَاتِنَا مَعَ انْسِلَاخِ أَيَّامِهِ حَتَّى يَنْقَضِيَ عَنَّا وَ قَدْ صَفَّيْتَنَا فِيهِ مِنَ الْخَطِيئَاتِ ، وَ أَخْلَصْتَنَا فِيهِ مِنَ السَّيِّئَاتِ .
﴿16﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ إِنْ مِلْنَا فِيهِ فَعَدِّلْنَا ، وَ إِنْ زُغْنَا فِيهِ فَقَوِّمْنَا ، وَ إِنِ اشْتَمَلَ عَلَيْنَا عَدُوُّكَ الشَّيْطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْهُ .
﴿17﴾ اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِيَّاكَ ، وَ زَيِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَكَ ، وَ أَعِنَّا فِي نَهَارِهِ عَلَى صِيَامِهِ ، وَ فِي لَيْلِهِ عَلَى الصَّلَاةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَيْكَ ، وَ الْخُشُوعِ لَكَ ، وَ الذِّلَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ حَتَّى لَا يَشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَيْنَا بِغَفْلَةٍ ، وَ لَا لَيْلُهُ بِتَفْرِيطٍ .
﴿18﴾ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْنَا فِي سَائِرِ الشُّهُورِ وَ الْأَيَّامِ كَذَلِكَ مَا عَمَّرْتَنَا ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ﴿الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾، ﴿وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ ، أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ﴾، وَ مِنَ الَّذِينَ ﴿يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَ هُمْ لَهَا سَابِقُونَ﴾.
﴿19﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ كُلِّ أَوَانٍ وَ عَلَى كُلِّ حَالٍ عَدَدَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى مَنْ صَلَّيْتَ عَلَيْهِ ، وَ أَضْعَافَ ذَلِكَ كُلِّهِ بِالْأَضْعَافِ الَّتِي لَا يُحْصِيهَا غَيْرُكَ ، إِنَّكَ فَعَّالٌ لِمَا تُرِيدُ .
امام سجاد علیه‌السلام : با ترجمه حسین انصاریان
دعای 45 ) دعا به هنگام وداع ماه رمضان
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي وِدَاعِ شَهْرِ رَمَضَانَ
﴿1﴾ اللَّهُمَّ يَا مَنْ لَا يَرْغَبُ فِي الْجَزَاءِ
﴿2﴾ وَ يَا مَنْ لَا يَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ
﴿3﴾ وَ يَا مَنْ لَا يُكَافِىُ عَبْدَهُ عَلَى السَّوَاءِ .
﴿4﴾ مِنَّتُكَ ابْتِدَا ، وَ عَفْوُكَ تَفَضُّلٌ ، وَ عُقُوبَتُكَ عَدْلٌ ، وَ قَضَاِّْؤُك خِيَرَةٌ
﴿5﴾ إِنْ أَعْطَيْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَكَ بِمَنٍّ ، وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ يَكُنْ مَنْعُكَ تَعَدِّياً .
﴿6﴾ تَشْكُرُ مَنْ شَكَرَكَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُكْرَكَ .
﴿7﴾ وَ تُكَافِىُ مَنْ حَمِدَكَ وَ أَنْتَ عَلَّمْتَهُ حَمْدَكَ .
﴿8﴾ تَسْتُرُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ ، وَ تَجُودُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ ، وَ كِلَاهُمَا أَهْلٌ مِنْكَ لِلْفَضِيحَةِ وَ الْمَنْعِ غَيْرَ أَنَّكَ بَنَيْتَ أَفْعَالَكَ عَلَى التَّفَضُّلِ ، وَ أَجْرَيْتَ قُدْرَتَكَ عَلَى التَّجَاوُزِ .
﴿9﴾ وَ تَلَقَّيْتَ مَنْ عَصَاكَ بِالْحِلْمِ ، وَ أَمْهَلْتَ مَنْ قَصَدَ لِنَفْسِهِ بِالظُّلْمِ ، تَسْتَنْظِرُهُمْ بِأَنَاتِكَ إِلَى الْإِنَابَةِ ، وَ تَتْرُكُ مُعَاجَلَتَهُمْ إِلَى التَّوْبَةِ لِكَيْلَا يَهْلِكَ عَلَيْكَ هَالِكُهُمْ ، وَ لَا يَشْقَى بِنِعْمَتِكَ شَقِيُّهُمْ إِلَّا عَنْ طُولِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِ ، وَ بَعْدَ تَرَادُفِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِ ، كَرَماً مِنْ عَفْوِكَ يَا كَرِيمُ ، وَ عَائِدَةً مِنْ عَطْفِكَ يَا حَلِيمُ .
﴿10﴾ أَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ ، وَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ ، وَ جَعَلْتَ عَلَى ذَلِكَ الْبَابِ دَلِيلًا مِنْ وَحْيِكَ لِئَلَّا يَضِلُّوا عَنْهُ ، فَقُلْتَ تَبَارَكَ اسْمُكَ ﴿تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾.
﴿11﴾ ﴿يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ ، نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِمْ ، يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا ، وَ اغْفِرْ لَنَا ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ﴾. فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِكَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِيلِ
﴿12﴾ وَ أَنْتَ الَّذِي زِدْتَ فِي السَّوْمِ عَلَى نَفْسِكَ لِعِبَادِكَ ، تُرِيدُ رِبْحَهُمْ فِي مُتَاجَرَتِهِمْ لَكَ ، وَ فَوْزَهُمْ بِالْوِفَادَةِ عَلَيْكَ ، وَ الزِّيَادَةِ مِنْكَ ، فَقُلْتَ تَبَارَكَ اسْمُكَ وَ تَعَالَيْتَ ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ، وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا﴾.
﴿13﴾ وَ قُلْتَ ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ، وَ اللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ﴾ وَ قُلْتَ ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً﴾ وَ مَا أَنْزَلْتَ مِنْ نَظَائِرِهِنَّ فِي الْقُرْآنِ مِنْ تَضَاعِيفِ الْحَسَنَاتِ.
﴿14﴾ وَ أَنْتَ الَّذِي دَلَلْتَهُمْ بِقَوْلِكَ مِنْ غَيْبِكَ وَ تَرْغِيبِكَ الَّذِي فِيهِ حَظُّهُمْ عَلَى مَا لَوْ سَتَرْتَهُ عَنْهُمْ لَمْ تُدْرِكْهُ أَبْصَارُهُمْ ، وَ لَمْ تَعِهِ أَسْمَاعُهُمْ ، وَ لَمْ تَلْحَقْهُ أَوْهَامُهُمْ ، فَقُلْتَ ﴿اذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ ، وَ اشْكُرُوا لِي وَ لَا تَكْفُرُونِ﴾ وَ قُلْتَ ﴿لئن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾.
﴿15﴾ وَ قُلْتَ ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ، إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ﴾، فَسَمَّيْتَ دُعَاءَكَ عِبَادَةً ، وَ تَرْكَهُ اسْتِكْبَاراً ، وَ تَوَعَّدْتَ عَلَى تََرْكِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ .
﴿16﴾ فَذَكَرُوكَ بِمَنِّكَ ، وَ شَكَرُوكَ بِفَضْلِكَ ، وَ دَعَوْكَ بِأَمْرِكَ ، وَ تَصَدَّقُوا لَكَ طَلَباً لِمَزِيدِكَ ، وَ فِيهَا كَانَتْ نَجَاتُهُمْ مِنْ غَضَبِكَ ، وَ فَوْزُهُمْ بِرِضَاكَ .
﴿17﴾ وَ لَوْ دَلَّ مَخْلُوقٌ مَخْلُوقاً مِنْ نَفْسِهِ عَلَى مِثْلِ الَّذِي دَلَلْتَ عَلَيْهِ عِبَادَكَ مِنْكَ كَانَ مَوْصُوفاً بِالْإِحْسَانِ ، وَ مَنْعُوتاً بِالِامْتِنَانِ ، وَ مَحْمُوداً بِكُلِّ لِسَانٍ ، فَلَكَ الْحَمْدُ مَا وُجِدَ فِي حَمْدِكَ مَذْهَبٌ ، وَ مَا بَقِيَ لِلْحَمْدِ لَفْظٌ تُحْمَدُ بِهِ ، وَ مَعْنًى يَنْصَرِفُ إِلَيْهِ .
﴿18﴾ يَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى عِبَادِهِ بِالْإِحْسَانِ وَ الْفَضْلِ ، وَ غَمَرَهُمْ بِالْمَنِّ وَ الطَّوْلِ ، مَا أَفْشَى فِينَا نِعْمَتَكَ ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْنَا مِنَّتَكَ ، وَ أَخَصَّنَا بِبِرِّكَ
﴿19﴾ هَدَيْتَنَا لِدِينِكَ الَّذِي اصْطَفَيْتَ ، وَ مِلَّتِكَ الَّتِي ارْتَضَيْتَ ، وَ سَبِيلِكَ الَّذِي سَهَّلْتَ ، وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَةَ لَدَيْكَ ، وَ الْوُصُولَ إِلَى كَرَامَتِكَ
﴿20﴾ اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ جَعَلْتَ مِنْ صَفَايَا تِلْكَ الْوَظَائِفِ ، وَ خَصَائِصِ تِلْكَ الْفُرُوضِ شَهْرَ رَمَضَانَ الَّذِي اخْتَصَصْتَهُ مِنْ سَائِرِ الشُّهُورِ ، وَ تَخَيَّرْتَهُ مِنْ جَمِيعِ الْأَزْمِنَةِ وَ الدُّهُورِ ، وَ آثَرْتَهُ عَلَى كُلِّ أَوْقَاتِ السَّنَةِ بِمَا أَنْزَلْتَ فِيهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ النُّورِ ، وَ ضَاعَفْتَ فِيهِ مِنَ الْإِيمَانِ ، وَ فَرَضْتَ فِيهِ مِنَ الصِّيَامِ ، وَ رَغَّبْتَ فِيهِ مِنَ الْقِيَامِ ، وَ أَجْلَلْتَ فِيهِ مِنْ لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِي هِيَ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ.
﴿21﴾ ثُمَّ آثَرْتَنَا بِهِ عَلَى سَائِرِ الْأُمَمِ ، وَ اصْطَفَيْتَنَا بِفَضْلِهِ دُونَ أَهْلِ الْمِلَلِ ، فَصُمْنَا بِأَمْرِكَ نَهَارَهُ ، وَ قُمْنَا بِعَوْنِكَ لَيْلَهُ ، مُتَعَرِّضِينَ بِصِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ لِمَا عَرَّضْتَنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِكَ ، وَ تَسَبَّبْنَا إِلَيْهِ مِنْ مَثُوبَتِكَ ، وَ أَنْتَ الْمَلِي‌ءُ بِمَا رُغِبَ فِيهِ إِلَيْكَ ، الْجَوَادُ بِمَا سُئِلْتَ مِنْ فَضْلِكَ ، الْقَرِيبُ إِلَى مَنْ حَاوَلَ قُرْبَكَ .
﴿22﴾ وَ قَدْ أَقَامَ فِينَا هَذَا الشَّهْرُ مُقَامَ حَمْدٍ ، وَ صَحِبَنَا صُحْبَةَ مَبْرُورٍ ، وَ أَرْبَحَنَا أَفْضَلَ أَرْبَاحِ الْعَالَمِينَ ، ثُمَّ قَدْ فَارَقَنَا عِنْدَ تَمَامِ وَقْتِهِ ، وَ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِ ، وَ وَفَاءِ عَدَدِهِ .
﴿23﴾ فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَيْنَا ، وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا ، وَ لَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الَْمحْفُوظُ ، وَ الْحُرْمَةُ الْمَرْعِيَّةُ ، وَ الْحَقُّ الْمَقْضِيُّ ، فَنَحْنُ قَائِلُونَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ ، وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ .
﴿24﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ ، وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ .
﴿25﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِيهِ الآْمَالُ ، وَ نُشِرَتْ فِيهِ الْأَعْمَالُ .
﴿26﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً ، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً ، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ .
﴿27﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ أَلِيفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِياً فَمَضَّ
﴿28﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِيهِ الْقُلُوبُ ، وَ قَلَّتْ فِيهِ الذُّنُوبُ .
﴿29﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ نَاصِرٍ أَعَانَ عَلَى الشَّيْطَانِ ، وَ صَاحِبٍ سَهَّلَ سُبُلَ الْإِحْسَانِ
﴿30﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مَا أَكْثَرَ عُتَقَاءَ اللَّهِ فِيكَ ، وَ مَا أَسْعَدَ مَنْ رَعَى حُرْمَتَكَ بِكَ
﴿31﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مَا كَانَ أَمْحَاكَ لِلذُّنُوبِ ، وَ أَسْتَرَكَ لِأَنْوَاعِ الْعُيُوبِ
﴿32﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مَا كَانَ أَطْوَلَكَ عَلَى الُْمجْرِمِينَ ، وَ أَهْيَبَكَ فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ
﴿33﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ لَا تُنَافِسُهُ الْأَيَّامُ .
﴿34﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ هُوَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ
﴿35﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ غَيْرَ كَرِيهِ الْمُصَاحَبَةِ ، وَ لَا ذَمِيمِ الْمُلَابَسَةِ
﴿36﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ كَمَا وَفَدْتَ عَلَيْنَا بِالْبَرَكَاتِ ، وَ غَسَلْتَ عَنَّا دَنَسَ الْخَطِيئَاتِ
﴿37﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ غَيْرَ مُوَدَّعٍ بَرَماً وَ لَا مَتْرُوكٍ صِيَامُهُ سَأَماً .
﴿38﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ ، وَ مَحْزُونٍ عَلَيْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ .
﴿39﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ كَمْ مِنْ سُوءٍ صُرِفَ بِكَ عَنَّا ، وَ كَمْ مِنْ خَيْرٍ أُفِيضَ بِكَ عَلَيْنَا
﴿40﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِي هِيَ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
﴿41﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ مَا كَانَ أَحْرَصَنَا بِالْأَمْسِ عَلَيْكَ ، وَ أَشَدَّ شَوْقَنَا غَداً إِلَيْكَ .
﴿42﴾ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى فَضْلِكَ الَّذِي حُرِمْنَاهُ ، وَ عَلَى مَاضٍ مِنْ بَرَكَاتِكَ سُلِبْنَاهُ .
﴿43﴾ اللَّهُمَّ إِنَّا أَهْلُ هَذَا الشَّهْرِ الَّذِي شَرَّفْتَنَا بِهِ ، وَ وَفَّقْتَنَا بِمَنِّكَ لَهُ حِينَ جَهِلَ الْأَشْقِيَاءُ وَقْتَهُ ، وَ حُرِمُوا لِشَقَائِهِمْ فَضْلَهُ .
﴿44﴾ أَنْتَ وَلِيُّ مَا آثَرْتَنَا بِهِ مِنْ مَعْرِفَتِهِ ، وَ هَدَيْتَنَا لَهُ مِنْ سُنَّتِهِ ، وَ قَدْ تَوَلَّيْنَا بِتَوْفِيقِكَ صِيَامَهُ وَ قِيَامَهُ عَلَى تَقْصِيرٍ ، وَ أَدَّيْنَا فِيهِ قَلِيلًا مِنْ كَثِيرٍ .
﴿45﴾ اللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ ، وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَةِ ، وَ لَكَ مِنَ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَمِ ، وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَارِ ، فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِيهِ مِنْ التَّفْرِيطِ أَجْراً نَسْتَدْرِكُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِيهِ ، وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَيْهِ .
﴿46﴾ وَ أَوْجِبْ لَنَا عُذْرَكَ عَلَى مَا قَصَّرْنَا فِيهِ مِنْ حَقِّكَ ، وَ ابْلُغْ بِأَعْمَارِنَا مَا بَيْنَ أَيْدِينَا مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ الْمُقْبِلِ ، فَإِذَا بَلَّغْتَنَاهُ فَأَعِنِّا عَلَى تَنَاوُلِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ مِنَ الْعِبَادَةِ ، وَ أَدِّنَا إِلَى الْقِيَامِ بِمَا يَسْتَحِقُّهُ مِنَ الطَّاعَةِ ، وَ أَجْرِ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْعَمَلِ مَا يَكُونُ دَرَكاً لِحَقِّكَ فِي الشَّهْرَيْنِ مِنْ شُهُورِ الدَّهْرِ .
﴿47﴾ اللَّهُمَّ وَ مَا أَلْمَمْنَا بِهِ فِي شَهْرِنَا هَذَا مِنْ لَمَمٍ أَوْ إِثْمٍ ، أَوْ وَاقَعْنَا فِيهِ مِنْ ذَنْبٍ ، وَ اكْتَسَبْنَا فِيهِ مِنْ خَطِيئَةٍ عَلَى تَعَمُّدٍ مِنَّا ، أَوْ عَلَى نِسْيَانٍ ظَلَمْنَا فِيهِ أَنْفُسَنَا ، أَوِ انْتَهَكْنَا بِهِ حُرْمَةً مِنْ غَيْرِنَا ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اسْتُرْنَا بِسِتْرِكَ ، وَ اعْفُ عَنَّا بِعَفْوِكَ ، وَ لَا تَنْصِبْنَا فِيهِ لِأَعْيُنِ الشَّامِتِينَ ، وَ لَا تَبْسُطْ عَلَيْنَا فِيهِ أَلْسُنَ الطَّاعِنِينَ ، وَ اسْتَعْمِلْنَا بِمَا يَكُونُ حِطَّةً وَ كَفَّارَةً لِمَا أَنْكَرْتَ مِنَّا فِيهِ بِرَأْفَتِكَ الَّتِي لَا تَنْفَدُ ، وَ فَضْلِكَ الَّذِي لَا يَنْقُصُ .
﴿48﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اجْبُرْ مُصِيبَتَنَا بِشَهْرِنَا ، وَ بَارِكْ لَنَا فِي يَوْمِ عِيدِنَا وَ فِطْرِنَا ، وَ اجْعَلْهُ مِنْ خَيْرِ يَوْمٍ مَرَّ عَلَيْنَا أَجْلَبِهِ لِعَفْوٍ ، وَ أَمْحَاهُ لِذَنْبٍ ، وَ اغْفِرْ لَنَا مَا خَفِيَ مِنْ ذُنُوبِنَا وَ مَا عَلَنَ .
﴿49﴾ اللَّهُمَّ اسْلَخْنَا بِانْسِلَاخِ هَذَا الشَّهْرِ مِنْ خَطَايَانَا ، وَ أَخْرِجْنَا بِخُرُوجِهِ مِنْ سَيِّئَاتِنَا ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَسْعَدِ أَهْلِهِ بِهِ ، وَ أَجْزَلِهِمْ قِسْماً فِيهِ ، وَ أَوْفَرِهِمْ حَظّاً مِنْهُ .
﴿50﴾ اللَّهُمَّ وَ مَنْ رَعَى هَذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعَايَتِهِ ، وَ حَفِظَ حُرْمَتَهُ حَقَّ حِفْظِهَا ، وَ قَامَ بِحُدُودِهِ حَقَّ قِيَامِهَا ، وَ اتَّقَى ذُنُوبَهُ حَقَّ تُقَاتِهَا ، أَوْ تَقَرَّبَ إِلَيْكَ بِقُرْبَةٍ أَوْجَبَتْ رِضَاكَ لَهُ ، وَ عَطَفَتْ رَحْمَتَكَ عَلَيْهِ ، فَهَبْ لَنَا مِثْلَهُ مِنْ وُجْدِكَ ، وَ أَعْطِنَا أَضْعَافَهُ مِنْ فَضْلِكَ ، فَإِنَّ فَضْلَكَ لَا يَغِيضُ ، وَ إِنَّ خَزَائِنَكَ لَا تَنْقُصُ بَلْ تَفِيضُ ، وَ إِنَّ مَعَادِنَ إِحْسَانِكَ لَا تَفْنَى ، وَ إِنَّ عَطَاءَكَ لَلْعَطَاءُ الْمُهَنَّا .
﴿51﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اكْتُبْ لَنَا مِثْلَ أُجُورِ مَنْ صَامَهُ ، أَوْ تَعَبَّدَ لَكَ فِيهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ .
﴿52﴾ اللَّهُمَّ إِنَّا نَتُوبُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِ فِطْرِنَا الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِينَ عِيداً وَ سُرُوراً ، وَ لِأَهْلِ مِلَّتِكَ مَجْمَعاً وَ مُحْتَشَداً مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْنَاهُ ، أَوْ سُوءٍ أَسْلَفْنَاهُ ، أَوْ خَاطِرِ شَرٍّ أَضْمَرْنَاهُ ، تَوْبَةَ مَنْ لَا يَنْطَوِي عَلَى رُجُوعٍ إِلَى ذَنْبٍ ، وَ لَا يَعُودُ بَعْدَهَا فِي خَطِيئَةٍ ، تَوْبَةً نَصُوحاً خَلَصَتْ مِنَ الشَّكِّ وَ الِارْتِيَابِ ، فَتَقَبَّلْهَا مِنَّا ، وَ ارْضَ عَنَّا ، وَ ثَبِّتْنَا عَلَيْهَا .
﴿53﴾ اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا خَوْفَ عِقَابِ الْوَعِيدِ ، وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتَّى نَجِدَ لَذَّةَ مَا نَدْعُوكَ بِهِ ، وَ كَأْبَةَ مَا نَسْتَجِيرُك مِنْهُ .
﴿54﴾ وَ اجْعَلْنَا عِنْدَكَ مِنَ التَّوَّابِينَ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ لَهُمْ مَحَبَّتَكَ ، وَ قَبِلْتَ مِنْهُمْ مُرَاجَعَةَ طَاعَتِكَ ، يَا أَعْدَلَ الْعَادِلِينَ .
﴿55﴾ اللَّهُمَّ تَجَاوَزْ عَنْ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَهْلِ دِينِنَا جَمِيعاً مَنْ سَلَفَ مِنْهُمْ وَ مَنْ غَبَرَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ .
﴿56﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِيِّنَا وَ آلِهِ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى مَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ، وَ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ ، صَلَاةً تَبْلُغُنَا بَرَكَتُهَا ، وَ يَنَالُنَا نَفْعُهَا ، وَ يُسْتَجَابُ لَهَا دُعَاؤُنَا ، إِنَّكَ أَكْرَمُ مَنْ رُغِبَ إِلَيْهِ ، وَ أَكْفَى مَنْ تُوُكِّلَ عَلَيْهِ ، وَ أَعْطَى مَنْ سُئِلَ مِنْ فَضْلِهِ ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ .
مفاتیح الجنان : بعضی از دعاهای مشهور
دعاى مجیر
این دعا در بین دعاها از جایگاه بلندی برخوردار است که از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت شده و دعایی است که جبرئیل برای آن حضرت هنگامی که در مقام ابراهیم مشغول نماز بود آورد و کفعمی در «بلد الامین» و «مصباح» این دعا را ذکر نموده و در حاشیه آن به فضیلت آن اشاره دارد، از جمله اینکه:
هر که این دعا را در «ایام البیض» [روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم] ماه رمضان بخواند گناهش آمرزیده می شود، هرچند به عدد دانه های باران و برگ های درختان و ریگ های بیابان باشد؛ و خواندن آن برای شفای بیمار و ادای دین و بی نیازی و توانگری و برطرف شدن غم و اندوه سودمند است؛ و دعا این است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحانَک یا اللّهُ، تَعالَیتَ یا رَحْمنُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَحِیمُ، تَعالَیتَ یا کرِیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیر. سُبْحانَک یا مَلِک، تَعالَیتَ یامالِک، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قُدُّوسُ، تَعالَیتَ یا سَلامُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُؤْمِنُ، تَعالَیتَ یا مُهَیمِنُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاعَزِیزُ، تَعالَیتَ یاجَبَّارُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُتَکبِّرُ، تَعالَیتَ یا مُتَجَبِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا خالِقُ، تَعالَیتَ یا بارِئُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یامُصَوِّرُ، تَعالَیتَ یا مُقَدِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاهادِی، تَعالَیتَ یا باقِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَهَّابُ، تَعالَیتَ یا تَوَّابُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک ی افَتَّاحُ، تَعالَیتَ یا مُرْتاحُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یاسَیدِی، تَعالَیتَ یامَوْلای، أَجِرْنا مِنَ النَّارِیامُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَرِیبُ، تَعالَیتَ یا رَقِیبُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُبْدِئُ، تَعالَیتَ یا مُعِیدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا حَمِیدُ، تَعالَیتَ یا مَجِیدُ، أَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا قَدِیمُ، تَعالَیتَ یا عَظِیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا غَفُورُ، تَعالَیتَ یا شَکورُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا شَاهِدُ، تَعالَیتَ یا شَهِیدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاحَنَّانُ، تَعالَیتَ یا مَنَّانُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا بَاعِثُ، تَعالَیتَ یا وَارِثُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُحْیی، تَعالَیتَ یا مُمِیتُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا شَفِیقُ، تَعالَیتَ یا رَفِیقُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا أَنِیسُ، تَعالَیتَ یا مُؤْنِسُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا جَلِیلُ، تَعالَیتَ یا جَمِیلُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا خَبِیرُ، تَعالَیتَ یا بَصِیرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا حَفِی، تَعالَیتَ یا مَلِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مَعْبُودُ، تَعالَیتَ یا مَوْجُودُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا غَفَّارُ، تَعَالَیتَ یا قَهَّارُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا مَذْکورُ، تَعالَیتَ یا مَشْکورُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاجَوادُ، تَعالَیتَ یا مَعاذُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاجَمالُ، تَعالَیتَ یاجَلالُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا سَابِقُ، تَعالَیتَ یا رَازِقُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا صَادِقُ، تَعالَیتَ یا فَالِقُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا سَمِیعُ، تَعالَیتَ یا سَرِیعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَفِیعُ، تَعالَیتَ یا بَدِیعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا فَعَّالُ، تَعالَیتَ یا مُتَعالٍ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَاضِی، تَعالَیتَ یا رَاضِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَاهِرُ، تَعالَیتَ یا طَاهِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَالِمُ، تَعالَیتَ یا حَاکمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا دائِمُ، تَعالَیتَ یا قائِمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَاصِمُ، تَعالَیتَ یا قاسِمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یاغَنِی، تَعالَیتَ یا مُغْنِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَفِی، تَعالَیتَ یا قَوِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاکافِی، تَعالَیتَ یا شَافِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُقَدِّمُ، تَعالَیتَ یا مُؤَخِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا أَوَّلُ، تَعالَیتَ یا آخِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا ظَاهِرُ، تَعالَیتَ یا بَاطِنُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَجَاءُ، تَعالَیتَ یا مُرْتَجی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاذَا الْمَنِّ، تَعالَیتَ یا ذَا الطَّوْلِ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاحَی، تَعالَیتَ یا قَیومُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا واحِدُ، تَعالَیتَ یا أَحَدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا سَیدُ، تَعالَیتَ یا صَمَدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَدِیرُ، تَعالَیتَ یا کبِیرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَالِی، تَعالَیتَ یا مُتَعَالِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا عَلِی، تَعالَیتَ یا أَعْلی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَلِی، تَعالَیتَ یا مَوْلی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا ذارِئُ، تَعالَیتَ یا بَارِئُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا خَافِضُ، تَعالَیتَ یا رَافِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُقْسِطُ، تَعالَیتَ یا جَامِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا مُعِزُّ، تَعالَیتَ یا مُذِلُّ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا حَافِظُ، تَعالَیتَ یا حَفِیظُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قادِرُ، تَعالَیتَ یا مُقْتَدِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَلِیمُ، تَعالَیتَ یا حَلِیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا حَکمُ، تَعالَیتَ یا حَکیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُعْطِی، تَعالَیتَ یا مانِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا ضَارُّ، تَعالَیتَ یا نَافِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُجِیبُ، تَعالَیتَ یا حَسِیبُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عادِلُ، تَعالَیتَ یا فاصِلُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا لَطِیفُ، تَعالَیتَ یا شَرِیفُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَبُّ، تَعالَیتَ یا حَقُّ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا مَاجِدُ، تَعالَیتَ یا وَاحِدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَفُوُّ، تَعالَیتَ یا مُنْتَقِمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا واسِعُ، تَعالَیتَ یا مُوَسِّعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا رَؤُوفُ، تَعالَیتَ یا عَطُوفُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا فَرْدُ، تَعالَیتَ یا وِتْرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُقِیتُ، تَعالَیتَ یا مُحِیطُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَکیلُ، تَعالَیتَ یاعَدْلُ، أَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُبِینُ، تَعالَیتَ یا مَتِینُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا بَرُّ، تَعالَیتَ یا وَدُودُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا رَشِیدُ، تَعالَیتَ یا مُرْشِدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا نُورُ، تَعالَیتَ یا مُنَوِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا نَصِیرُ، تَعالَیتَ یا نَاصِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا صَبُورُ، تَعالَیتَ یا صَابِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُحْصِی، تَعالَیتَ یا مُنْشِئُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحَانَک یا سُبْحَانُ، تَعالَیتَ یا دَیانُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ سُبْحانَک یا مُغِیثُ، تَعالَیتَ یا غِیاثُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا فَاطِرُ، تَعالَیتَ یا حَاضِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا ذَا الْعِزِّ وَالْجَمَالِ، تَبارَکتَ یا ذَا الْجَبَرُوتِ وَالْجَلَالِ، سُبْحانَک لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلی سَیدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَ حَسْبُنا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ، وَ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال ماه مبارک رجب
فضیلت و اعمال مشترکه ماه رجب
بدان که این ماه و ماه شعبان و ماه رمضان در برجستگی و برتری، کامل و تمامند و روایات بسیاری در فضیلت آن ها وارد شده است، بلکه از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت شده که: رجب ماه بزرگ خدا است و ماهی در احترام و فضیلت به آن نمی رسد و در این ماه جنگ با کافران حرام است! و رجب ماه خدا و شعبان ماه من و رمضان ماه امّت من است، کسی که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، مستحقّ خشنودی بزرگ خدا می شود و خشم حق از او دور می گردد و دری از درهای دوزخ به رویش بسته می شود.
و از حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) روایت شده: هرکه یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، بهشت بر او واجب می شود؛ و نیز فرمود: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر سپیدتر و از عسل شیرین تر است، هرکه یک روز از رجب را روزه بگیرد به یقین از آن نهر بیاشامد.
و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: ماه رجب ماه استغفار امّت من است، پس در این ماه بسیار درخواست آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را «اصبّ» [یعنی فروریزنده تر] می گویند، زیرا رحمت خداوند در این ماه بر امّت من بسیار ریخته می شود، پس بسیار بگویید:
أَسْتَغْفِرُ اللّه وَأَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ
ابن بابویه به سند شایستۀ احترام از سالم روایت کرده که گفت: در اواخر ماه رجب که چند روزی از آن مانده بود به حضور امام صادق(علیه السلام) رفتم. چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد، فرمود: آیا در این ماه روزه گرفته ای؟ گفتم: نه به خدا، ای پسر رسول خدا.
فرمود: آن قدر ثواب از تو فوت شده که اندازه آن را جز خدا کسی نمی داند، به یقین این ماهی است که خدا آن را بر ماه های دیگر فضیلت داده و احترام آن را عظیم شمرده و گرامی داشتن روزه داران این ماه را بر خود واجب کرده!
گفتم: یابن رسول الله، اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بخشی از ثواب روزه داران آن می رسم؟ فرمود: ای سالم هرکه «یک روز» از آخر این ماه را روزه بگیرد، خدا او را از سختی سکرات مرگ و از هراس پس از مرگ و از عذاب قبر ایمنی دهد؛ و هرکه «دو روز» آخر این ماه را روزه بگیرد، به آسانی از صراط می گذرد و هرکه «سه روز» از آخر این ماه را روزه بگیرد از وحشت بزرگ روز قیامت و از سختی ها و وحشت های آن روز در امان قرار می گیرد و براتِ آزادی از آتش دوزخ را به او عطا می کنند.
در هر صورت برای روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده و در روایت آمده: اگر کسی قدرت بر روزه ماه رجب را ندارد، هر روز این تسبیحات را «صدبار» بخواند تا ثواب روزه ماه رجب را دریابد:
سُبْحانَ الْإِلهِ الْجَلِیلِ! سُبْحانَ مَنْ لَاینْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلّا لَهُ! سُبْحانَ الْأَعَزِّ الْأَکرَمِ! سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَهُوَ لَهُ أَهْلٌ.
و اعمال آن بر دو بخش است:
بخش اول: اعمال روزها و شب های ماه رجب.
بخش دوم: اعمال مشترک آن ماه شریف است که مربوط به همه ماه است و اختصاص به روز معینی ندارد.
و آن اعمال مشترک چند عمل است:
اوّل:
در تمام روزهای ماه رجب این دعا را بخواند، دعایی که روایت شده؛ حضرت زین العابدین(علیه السلام) در آغاز رجب در حجر اسماعیل خواند:
یا مَنْ یمْلِک حَوائِجَ السَّائِلِینَ، وَیعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ، لِکلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْک سَمْعٌ حَاضِرٌ، وَجَوَابٌ عَتِیدٌ. اللّهُمَّ وَمَواعِیدُک الصَّادِقَةُ، وَأَیادِیک الْفَاضِلَةُ، وَرَحْمَتُک الْوَاسِعَةُ، فَأَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تَقْضِی حَوائِجِی لِلدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
دوّم:
این دعا را بخواند، دعایی که امام صادق(علیه السلام) در هر روز ماه رجب می خواند:
خابَ الْوافِدُونَ عَلَی غَیرِک، وَخَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلّا لَک، وَضاعَ الْمُلِمُّونَ إِلّا بِک، وَأَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَک، بَابُک مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ، وَخَیرُک مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ، وَفَضْلُک مُباحٌ لِلسَّائِلِینَ، وَنَیلُک مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ، وَرِزْقُک مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاک، و َحِلْمُک مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاک، عَادَتُک الْإِحْسانُ إِلَی الْمُسِیئِینَ، و َسَبِیلُک الْإِبْقاءُ عَلَی الْمُعْتَدِینَ. اللّهُمَّ فَاهْدِنِی هُدَی الْمُهْتَدِینَ، وَارْزُقْنِی اجْتِهادَ الْمُجْتَهِدِینَ، و َلَا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ، وَاغْفِرْ لِی یوْمَ الدِّینِ.
سوّم:
شیخ در کتاب «مصباح» از مُعلَّی بن خُنَیس از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده: در ماه رجب این دعا را بخوان:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک صَبْرَ الشَّاکرِینَ لَک، وَعَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْک، وَیقِینَ الْعَابِدِینَ لَک. اللّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِی الْعَظِیمُ، وَأَنَا عَبْدُک الْبَائِسُ الْفَقِیرُ، أَنْتَ الْغَنِی الْحَمِیدُ، وَأَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَامْنُنْ بِغِنَاک عَلَی فَقْرِی، وَبِحِلْمِک عَلَی جَهْلِی، وَبِقُوَّتِک عَلَی ضَعْفِی، یا قَوِی یا عَزِیزُ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الْأَوْصِیاءِ الْمَرْضِیینَ، وَاکفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
نویسنده گوید: سید ابن طاووس هم این دعا را در کتاب «اقبال» روایت کرده و از نوشتۀ او پیداست که این دعا از جامع ترین دعاهاست و در تمام اوقات می توان آن را خواند.
چهارم:
شیخ طوسی فرموده: در هر روز ماه رجب مستحب است این دعا را بخوانند:
اللّهُمَّ یا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ، وَالْآلَاءِ الْوَازِعَةِ، وَالرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ، وَالْقُدْرَةِ الْجَامِعَةِ، وَالنِّعَمِ الْجَسِیمَةِ، وَالْمَواهِبِ الْعَظِیمَةِ، وَالْأَیادِی الْجَمِیلَةِ، وَالْعَطایا الْجَزِیلَةِ. یا مَنْ لَاینْعَتُ بِتَمْثِیلٍ، وَلَا یمَثَّلُ بِنَظِیرٍ، وَلَا یغْلَبُ بِظَهِیرٍ.
یا مَنْ خَلَقَ فَرَزَقَ، وَأَلْهَمَ فَأَنْطَقَ، وَابْتَدَعَ فَشَرَعَ، وَعَلا فَارْتَفَعَ، وَقَدَّرَ فَأَحْسَنَ، وَصَوَّرَ فَأَتْقَنَ، وَاحْتَجَّ فَأَبْلَغَ، وَأَنْعَمَ فَأَسْبَغَ، وَأَعْطی فَأَجْزَلَ، وَمَنَحَ فَأَفْضَلَ. یا مَنْ سَمَا فِی الْعِزِّ فَفاتَ نَواظِرَ الْأَبْصارِ، وَدَنا فِی اللُّطْفِ فَجازَ هَواجِسَ الْأَفْکارِ.
یا مَنْ تَوَحَّدَ بِالْمُلْک فَلا نِدَّ لَهُ فِی مَلَکوتِ سُلْطَانِهِ، وَتَفَرَّدَ بِالْآلَاءِ وَالْکبْرِیاءِ فَلَا ضِدَّ لَهُ فِی جَبَرُوتِ شَأْنِهِ، یا مَنْ حارَتْ فِی کبْرِیاءِ هَیبَتِهِ دَقائِقُ لَطائِفِ الْأَوْهامِ، وَانْحَسَرَتْ دُونَ إِدْراک عَظَمَتِهِ خَطَائِفُ أَبْصَارِ الْأَنامِ.
یا مَنْ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِهَیبَتِهِ؛ وَخَضَعَتِ الرِّقابُ لِعَظَمَتِهِ، وَوَجِلَتِ الْقُلُوبُ مِنْ خِیفَتِهِ، أَسْأَلُک بِهَذِهِ الْمِدْحَةِ الَّتِی لَاتَنْبَغِی إِلّا لَک، وَبِما وَأَیتَ بِهِ عَلَی نَفْسِک لِداعِیک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، وَبِما ضَمِنْتَ الْإِجابَةَ فِیهِ عَلَی نَفْسِک لِلدَّاعِینَ.
یا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ، وَأَبْصَرَ النَّاظِرِینَ، وَأَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ، یا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیینَ وَعَلَی أَهْلِ بَیتِهِ، وَاقْسِمْ لِی فِی شَهْرِنا هذَا خَیرَ مَا قَسَمْتَ، وَاحْتِمْ لِی فِی قَضَائِک خَیرَ مَا حَتَمْتَ، وَاخْتِمْ لِی بالسَّعادَةِ فِیمَنْ خَتَمْتَ.
وَأَحْینِی مَا أَحْییتَنِی مَوْفُوراً، وَأمِتْنِی مَسْرُوراً وَمَغْفُوراً، وَتَوَلَّ أَنْتَ نَجَاتِی مِنْ مُساءَلَةِ البَرْزَخِ، وَادْرأْ عَنِّی مُنکراً وَنَکیراً، وَأَرِ عَینِی مُبَشِّراً وَبَشِیراً، وَاجْعَلْ لِی إِلَی رِضْوَانِک وَجِنانِک مَصِیراً، وَعَیشاً قَرِیراً، وَمُلْکاً کبِیراً، وَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ کثِیراً.
نویسنده گوید: این دعا، دعایی است که در«مسجد صعصعه» هم خوانده می شود.
پنجم:
شیخ روایت کرده: که از ناحیه مقدّسه به دست شیخ کبیر ابی جعفر محمّد بن عثمان بن سعید این توقیع شریف [یعنی دست نویس شریف] بیرون آمد که هر روز از روزهای رجب بخوان:
بِسم اللهِ الرَّحمّْنِ الرَّحیمِ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَعانِی جَمِیعِ مَا یدْعُوک بِهِ وُلاةُ أَمْرِک الْمَأْمُونُونَ عَلَی سِرِّک، الْمُسْتَبْشِرُونَ بأَمْرِک، الْواصِفُونَ لِقُدْرَتِک، الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِک، أَسْأَلُک بِما نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیئَتِک فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِکلِماتِک، وَأَرْکاناً لِتَوْحِیدِک، وَآیاتِک وَمَقاماتِک الَّتِی لَاتَعْطِیلَ لَهَا فِی کلِّ مَکانٍ یعْرِفُک بِهَا مَنْ عَرَفَک، لَا فَرْقَ بَینَک وَبَینَها إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُک وَخَلْقُک، فَتْقُها وَرَتْقُها بِیدِک، بَدْؤُها مِنْک وَعَوْدُها إِلَیک، أَعْضادٌ وَأَشْهادٌ وَمُناةٌ وَأَذْوَادٌ وَحَفَظَةٌ وَرُوَّادٌ، فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَک وَأَرْضَک حَتَّی ظَهَرَ أَنْ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، فَبِذلِک أَسْأَلُک، وَبِمَواقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِک وَبِمَقاماتِک وَعَلامَاتِک، أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَنْ تَزِیدَنِی إِیماناً وَتَثْبِیتاً.
یا بَاطِناً فِی ظُهُورِهِ، وَظَاهِراً فِی بُطُونِهِ وَمَکنُونِهِ، یا مُفَرِّقاً بَینَ النُّورِ وَالدَّیجُورِ، یا مَوْصُوفاً بِغَیرِ کنْهٍ، وَمَعْرُوفاً بِغَیرِ شِبْهٍ، حَادَّ کلِّ مَحْدُودٍ، وَشَاهِدَ کلِّ مَشْهُودٍ، وَمُوجِدَ کلِّ مَوْجُودٍ، وَمُحْصِی کلِّ مَعْدُودٍ، وَفاقِدَ کلِّ مَفْقُودٍ؛ لَیسَ دُونَک مِنْ مَعْبُودٍ، أَهْلَ الْکبْرِیاءِ وَالْجُودِ، یا مَنْ لَا یکیفُ بِکیفٍ، وَلَا یؤَینُ بِأَینٍ، یا مُحْتَجِباً عَنْ کلِّ عَینٍ، یا دَیمُومُ یا قَیومُ وَعالِمَ کلِّ مَعْلُومٍ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَ عَلَی عِبادِک الْمُنْتَجَبِینَ، وَبَشَرِک الْمُحْتَجِبِینَ، وَمَلائِکتِک الْمُقَرَّبِینَ، وَالْبُهْمِ الصَّافِّینَ الْحَافِّینَ.
وَبارِک لَنا فِی شَهْرِنا هذَا الْمُرَجَّبِ الْمُکرَّمِ، وَمَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَشْهُرِ الْحُرُمِ، وَأَسْبِغْ عَلَینا فِیهِ النِّعَمَ، وَأَجْزِلْ لَنا فِیهِ الْقِسَمَ، وَأَبْرِرْ لَنا فِیهِ الْقَسَمَ، بِاسْمِک الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَکرَمِ، الَّذِی وَضَعْتَهُ عَلَی النَّهَارِ فَأَضاءَ، وَعَلَی اللَّیلِ فَأَظْلَمَ، وَاغْفِرْ لَنا مَا تَعْلَمُ مِنَّا وَمَا لَانَعْلَمُ، وَاعْصِمْنا مِنَ الذُّنُوبِ خَیرَ الْعِصَمِ، وَاکفِنا کوافِی قَدَرِک، وَامْنُنْ عَلَینا بِحُسْنِ نَظَرِک، وَلَا تَکلْنا إِلَی غَیرِک، وَلَا تَمْنَعْنا مِنْ خَیرِک، وَبَارِک لَنَا فِیما کتَبْتَهُ لَنَا مِنْ أَعْمارِنا، وَأَصْلِحْ لَنا خَبِیئَةَ أَسْرَارِنا، وَأَعْطِنَا مِنْک الْأَمانَ، وَاسْتَعْمِلْنا بِحُسْنِ الْإِیمَانِ، وَبَلِّغْنَا شَهْرَ الصِّیامِ، وَمَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَیامِ وَالْأَعْوامِ، یا ذَا الْجَلَالِ وَالْإِکرامِ.
ششم:
شیخ روایت کرده که: از ناحیه مقدّسه به دست شیخ ابوالقاسم این دعا در ایام رجب اعلام شده:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِالْمَوْلُودَینِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الثَّانِی وَابْنِهِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ، وَأَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیک خَیرَ الْقُرَبِ، یا مَنْ إِلَیهِ الْمَعْرُوفُ طُلِبَ، وَفِیما لَدَیهِ رُغِبَ، أَسْأَلُک سُؤالَ مُقْتَرِفٍ مُذْنِبٍ قَدْ أَوْبَقَتْهُ ذُنُوبُهُ، وَأَوْثَقَتْهُ عُیوبُهُ، فَطالَ عَلَی الْخَطایا دُؤُوبُهُ، وَمِنَ الرَّزَایا خُطُوبُهُ، یسْأَلُک التَّوْبَةَ، وَحُسْنَ الْأَوْبَةِ، وَالنُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَةِ، وَمِنَ النَّارِ فَکاک رَقَبَتِهِ، وَالْعَفْوَ عَمَّا فِی رِبْقَتِهِ، فَأَنْتَ مَوْلَای أَعْظَمُ أَمَلِهِ وَثِقَتِهِ.
اللّهُمَّ وَأَسْأَلُک بِمَسَائِلِک الشَّرِیفَةِ، وَوَسَائِلِک الْمُنِیفَةِ أَنْ تَتَغَمَّدَنِی فِی هذَا الشَّهْرِ بِرَحْمَةٍ مِنْک وَاسِعَةٍ، وَنِعْمَةٍ وَازِعَةٍ، وَنَفْسٍ بِمَا رَزَقْتَها قَانِعَةٍ، إِلَی نُزُولِ الْحَافِرَةِ، وَمَحَلِّ الْآخِرَةِ، وَمَا هِی إِلَیهِ صَائِرَةٌ.
هفتم:
و نیز شیخ از جناب ابوالقاسم حسین بن روح که نایب خاص حضرت صاحب الامر (عج) است روایت کرده که آن حضرت فرمود: در ماه رجب در هر زیارتگاهی از زیارتگاه های شریف که باشی به این زیارت صاحب مزار را زیارت کن.
پس چون وارد حرم می شوی بگو:
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَشْهَدَنا مَشْهَدَ أَوْلِیائِهِ فِی رَجَبٍ، وَأَوْجَبَ عَلَینا مِنْ حَقِّهِمْ مَا قَدْ وَجَبَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ، وَعَلَی أَوْصِیائِهِ الْحُجُبِ.
اللّهُمَّ فَکما أَشْهَدْتَنا مَشْهَدَهُمْ فَأَ نْجِزْ لَنا مَوْعِدَهُمْ، وَأَوْرِدْنا مَوْرِدَهُمْ، غَیرَ مُحَلَّئِینَ عَنْ وِرْدٍ فِی دارِ الْمُقامَةِ وَالْخُلْدِ، وَالسَّلامُ عَلَیکمْ، إِنِّی قَدْ قَصَدْتُکمْ وَاعْتَمَدْتُکمْ بِمَسْأَلَتِی وَحَاجَتِی وَهِی فَکاک رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَالْمَقَرُّ مَعَکمْ فِی دَارِ الْقَرارِ، مَعَ شِیعَتِکمُ الْأَبْرَارِ، وَالسَّلامُ عَلَیکمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ.
أَنَا سائِلُکمْ وَآمِلُکمْ فِیمَا إِلَیکمُ التَّفْوِیضُ، وَعَلَیکمُ التَّعْوِیضُ، فَبِکمْ یجْبَرُ الْمَهِیضُ، وَیشْفَی الْمَرِیضُ، وَمَا تَزْدَادُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَغِیضُ؛ إِنِّی بِسِرِّکمْ مُؤْمِنٌ، وَ لِقَوْلِکمْ مُسَلِّمٌ، وَعَلَی اللّهِ بِکمْ مُقْسِمٌ فِی رَجْعِی بِحَوَائِجِی وَقَضَائِها وَ إِمْضَائِها وَإِنْجَاحِها وَ إِبْراحِها وَبِشُؤُونِی لَدَیکمْ وَصَلَاحِها؛
وَالسَّلامُ عَلَیکمْ سَلَامَ مُوَدِّعٍ، وَلَکمْ حَوائِجَهُ مُودِعٌ، یسْأَلُ اللّهَ إِلَیکمُ الْمَرْجِعَ، وَسَعْیهُ إِلَیکمْ غَیرُ مُنْقَطِعٍ، وَأَنْ یرْجِعَنِی مِنْ حَضْرَتِکمْ خَیرَ مَرْجِعٍ إِلَی جَنَابٍ مُمْرِعٍ، وَخَفْضٍ عَیشٍ مُوَسَّعٍ، وَدَعَةٍ وَمَهَلٍ إِلَی حِینِ الْأَجَلِ، وَخَیرِ مَصِیرٍ وَمَحَلٍّ فِی النَّعِیمِ الْأَزَلِ، وَالْعَیشِ الْمُقْتَبَلِ، وَدَوامِ الْأُکلِ، وَشُرْبِ الرَّحِیقِ وَالسَّلْسَلِ، وَعَلٍّ وَنَهَلٍ لَاسَأَمَ مِنْهُ وَلَا مَلَلَ؛
وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ وَتَحِیاتُهُ عَلَیکمْ حَتَّی الْعَوْدِ إِلَی حَضْرَتِکمْ، وَالْفَوْزِ فِی کرَّتِکمْ، وَالْحَشْرِ فِی زُمْرَتِکمْ، وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَیکمْ وَصَلَواتُهُ وَتَحِیاتُهُ، وَهُوَ حَسْبُنا وَنِعْمَ الْوَکیلُ.
هشتم:
سید ابن طاووس از محمّد بن ذکران که معروف به سجّاد است، چه آن قدر سجده کرد و در حال سجده گریست که نابینا شد، روایت کرده که گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم، این ماه، ماه رجب است، مرا در این ماه دعایی بیاموز که حق تعالی مرا به آن سود بخشد، حضرت فرمود: بنویس «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» و در هر روز از رجب در صبح و شام پس از نمازهای روز و شب بگو:
یا مَنْ أَرْجُوهُ لِکلِّ خَیرٍ، وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کلِّ شَرٍّ، یا مَنْ یعْطِی الْکثِیرَ بِالْقَلِیلِ، یا مَنْ یعْطِی مَنْ سَأَلَهُ، یا مَنْ یعْطِی مَنْ لَمْ یسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً، أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیاک جَمِیعَ خَیرِ الدُّنْیا وَجَمِیعَ خَیرِ الْآخِرَةِ، وَاصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیاک جَمِیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الْآخِرَةِ، فَإِنَّهُ غَیرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَیتَ، وَزِدْنِی مِنْ فَضْلِک یا کرِیمُ.
راوی گفت: حضرت مَحاسن (موهای صورت) شریف خود را در پنجه ی چپ گرفت و این دعا را با حالت درماندگی و زاری همراه حرکت دادن انگشت اشاره دست راست خواند و پس از این گفت:
یا ذَا الْجَلالِ وَالْإِکرامِ، یا ذَا النَّعْماءِ وَالْجُودِ، یا ذَا الْمَنِّ وَالطَّوْلِ، حَرِّمْ شَیبَتِی عَلَی النَّارِ.
نهم:
از پیامبر(صلی اللّه علیه و آله) روایت شده: هرکه در ماه رجب «صد مرتبه» بگوید:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لَاإِلهَ إِلّا هُوَ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ وَأَتُوبُ إِلَیهِ.
و آن را با صدقه پایان دهد، حق تعالی سرانجام کارش را ختم به رحمت و آمرزش کند و هرکه «چهارصد مرتبه» بگوید، ثواب شهادت صد شهید را برای او بنویسد.
دهم:
و نیز از آن حضرت روایت شده: هرکه در ماه رجب «هزار مرتبه» بگوید:
لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ
خدای عزّتمند پرشکوه، صد هزار کار نیک برای او ثبت کند و برایش صد شهر در بهشت بنا کند.
یازدهم:
روایت شده: هرکه در ماه رجب به هنگام صبح، «هفتاد مرتبه» و در زمان پسین (شامگاه) هم «هفتاد مرتبه» بگوید:
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیهِ
و چون به پایان رساند، دست ها را بلند کند و بگوید:
اللّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَتُبْ عَلَی
پس اگر در ماه رجب از دنیا برود، خدا از او خشنود باشد و به برکت ماه رجب، آتش دوزخ با او تماس نگیرد.
دوازدهم:
در همه ی این ماه «هزار مرتبه» بگوید:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ ذَا الْجَلالِ وَالْإِکرامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَالْآثامِ.
تا خدای مهربان او را بیامرزد.
سیزدهم:
سید ابن طاووس در کتاب «اقبال» از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) برای خواندن سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» در ماه رجب «ده هزار مرتبه»، یا «هزار مرتبه»، یا «صد مرتبه» فضیلت بسیار روایت کرده و نیز روایت کرده: هرکه در روز جمعه ماه رجب «صد مرتبه» سوره «توحید» را بخواند، در قیامت برایش نوری پدید می آید که او را به بهشت راهنمایی کند.
چهاردهم:
سید روایت کرده: هرکه در ماه رجب یک روز روزه بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند به این ترتیب که: در رکعت اوّل «صد مرتبه» «آیت الکرسی» بخواند و در رکعت دوّم «دویست مرتبه» سوره «توحید»، نمی میرد تا مقام خود را در بهشت ببیند، یا دیگری برای او ببیند.
پانزدهم:
و نیز سید از پیامبر روایت کرده: هرکه در روز جمعه ماه رجب بین نماز ظهر و عصر چهار رکعت نماز بخواند به این صورت که: در هر رکعت «یک بار» سوره «حمد» و «هفت بار» «آیت الکرسی» و «پنج مرتبه» سوره «توحید» سپس «ده بار» بگوید:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لَاإِلهَ إِلّا هُوَ وَأَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ.
حق تعالی برای او از روزی که این نماز را خوانده تا روزی که از دنیا برود، برای هر روز هزار کار نیک بنویسد و در عوض هر آیه ای که خوانده است، شهری در بهشت از یاقوت سرخ و به جای هر حرف قصری در بهشت از گوهر سپید عطا کند و برایش زنان زیباروی بهشتی را به همسری درآورد و از او خشنود گردد بی آنکه برایش خشمی به دنبال داشته باشد و در زمره عبادت کنندگان به شمار آید و سرانجام او را به سعادت و آمرزش پایان دهد... تا آخر حدیث.
شانزدهم:
سه روز از این ماه را که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بگیر، زیرا روایت شده: هرکه در یکی از ماه های حرام این سه روز را روزه بگیر، حق تعالی برای او ثواب نهصد سال عبادت را می نویسد.
هفدهم:
در تمام ماه رجب شصت رکعت نماز بخواند، در هر شب دو رکعت به این ترتیب که در هر رکعت «یک مرتبه» سوره «حمد» و «سه مرتبه» سوره «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ» و «یک مرتبه» سوره «توحید» بخواند و چون سلام دهد، دست ها را بلند کرده و بگوید:
لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، یحْیی وَیمِیتُ وَهُوَ حَی لَایمُوتُ، بِیدِهِ الْخَیرُ، وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ، وَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ النَّبِی الْأُمِّی وَآلِهِ.
سپس دست ها را به صورت خویش بمالد، از پیامبر روایت شده: هرکه این عمل را بجا آورد، خدا دعایش را مستجاب کند و پاداش شصت حج و شصت عمره را به او عطا فرماید.
هجدهم:
از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت شده: هرکه در یک شب از ماه رجب، در دو رکعت نماز «صد مرتبه» سوره «توحید» بخواند مانند کسی است که در راه خدا صد سال روزه گرفته و حق تعالی برای این عمل صد قصر در بهشت به او عطا کند، هر قصری در جوار پیامبری از پیامبران.
نوزدهم:
و نیز از آن حضرت روایت شده: هرکه در یک شب از شب های رجب ده رکعت نماز بخواند به این ترتیب که در هر رکعت سوره «حمد» و یک بار «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ» و «سه بار» سوره «توحید» را بخواند حق تعالی هر گناهی که پیش از آن مرتکب شده بیامرزد تا آخر حدیث.
بیستم:
علاّمه مجلسی در کتاب «زاد المَعاد» فرموده: از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شده: حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) فرمود: هرکه در هرشب و هر روز ماه های رجب، شعبان و رمضان، هر یک از «حَمد» و «آیت الکرسی» و «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ» و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» و « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» را «سه مرتبه» قرائت کند و «سه مرتبه»بگوید:
سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاللّهُ أَکبَرُ، وَلا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
و «سه مرتبه» بگوید:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
و «سه مرتبه»:
اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ.
و «چهار صد» مرتبه:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَأَتُوبُ إِلَیهِ.
خداوند تعالی گناهانش را بیامرزد، هرچند به عدد قطره های باران و برگ درختان و کف روی آب دریاها باشد تا آخر حدیث؛ و نیز علاّمه مجلسی فرموده: که در هر شب از شب های این ماه هزار مرتبه گفتن «لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ» وارد شده.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال ماه مبارک رجب
اعمال شب سیزدهم ماه رجب
بدان که مستحب است در هر یک از ماه رجب و شعبان و رمضان آنکه در شب سیزدهم دو رکعت نماز بگزارند در هر رکعت «حمد» یک مرتبه و «یس و تبارک الملک و توحید» بخوانند و در شب چهاردهم چهار رکعت به دو سلام به همین کیفیت و در شب پانزدهم شش رکعت به سه سلام به همین کیفیت از حضرت صادق علیه السلام مروی است که هر که چنین کند جمیع فضیلت این سه ماه را دریابد و جمیع گناهانش غیر از شرک آمرزیده شود.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال ماه شعبان
فضیلت و اعمال مشترکه ماه شعبان
آگاه باش که شعبان ماه بسیار برجسته و عالی رتبه ای است و به سید انبیاء انتساب دارد و آن حضرت همه ی این ماه را روزه می گرفت و روزه آن را به ماه رمضان وصل می کرد و می فرمود: شعبان ماه من است، هرکه یک روز از این ماه را روزه بدارد، بهشت بر او واجب می شود.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: چون ماه شعبان می رسید حضرت زین العابدین(علیه السلام) اصحاب خود را جمع می کرد و می فرمود: ای اصحاب من، می دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) می فرمود: شعبان ماه من است؛ پس در این ماه برای جلب محبّت پیامبر خود و برای تقرّب به سوی پروردگار خویش، روزه بگیرید، به خدایی که جان علی بن الحسین(علیه السلام) به دست قدرت اوست، سوگند یاد می کنم از پدرم حسین بن علی(علیه السلام) شنیدم که فرمود: از امیر المؤمنین(علیه السلام) شنیدم: هر که شعبان را برای محبّت پیامبر و تقرّب جستن به سوی خدا روزه بگیرد، خدا او را دوست بدارد و در روز قیامت به کرامتش نزدیک کند و بهشت را بر او واجب گرداند.
شیخ از صفوان جمّال روایت کرده است: که امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: کسانی را که پیرامون تو هستند به روزه شعبان وادار کن. گفتم: فدایت شوم، مگر در فضیلت آن چیزی می بینی؟
فرمود: آری رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هرگاه هلال شعبان را می دید، به منادی دستور می داد تا در مدینه ندا کند: ای اهل مدینه، من از جانب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به سوی شما فرستاده شده ام، آن حضرت می فرماید: آگاه باشید، به درستی که شعبان ماه من است، خدا رحمت کند کسی را که مرا در ماه من یاری کند، یعنی آن را روزه بگیرد؛ سپس امام صادق(علیه السلام) چنین گفت: امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود:
از هنگامی که شنیدم منادی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در شعبان ندا داد، روزه شعبان از من فوت نشد و تا زمانی که زنده هستم به خواست خدا از من فوت نخواهد شد. پس می فرمود: روزه دو ماه شعبان و رمضان مایه توبه و آمرزش خداست.
اسماعیل بن عبد الخالق روایت کرده است: نزد امام صادق(علیه السلام) بودم، ذکر روزه شعبان به میان آمد، حضرت فرمود: در فضیلت روزه شعبان چنین و چنان است تا جایی که انسان مرتکب قتل حرام می شود، پس اگر شعبان را روزه بگیرد، این روزه به او سود می رساند و به خواست خداوند آمرزیده می شود!
آگاه باش اعمال این ماه برجسته و عالی رتبه بر دو بخش است:
« اعمال مشترک» و «اعمال ویژه».
امّا اعمال مشترک، پس چند عمل است:
اوّل:
هر روز «هفتاد مرتبه » بگوید:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ.
دوم:
هر روز «هفتاد مرتبه» بخواند:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لَاإِلهَ إِلّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ الْحَی الْقَیوْمُ وَ أَتُوبُ إِلَیهِ.
در بعضی از روایات «الْحَیُّ الْقَیُّوْمُ» پیش از «الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» است و عمل به هر دو خوب است؛ و از روایات استفاده می شود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه «استغفار» است و هرکه در هر روز این ماه «هفتاد مرتبه» استغفار کند، مانند این است که در ماه های دیگر هفتاد هزار مرتبه استغفار بجا آورد.
سوّم:
در این ماه صدقه بدهد، گرچه نصف دانه خرمایی باشد تا حق تعالی بدن او را بر آتش دوزخ حرام کند.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: که از وجود مبارک ایشان درباره فضیلت روزه رجب پرسیدند، فرمود: چرا از روزه شعبان غافل هستید؟ راوی عرض کرد: یابنَ رسول الله، کسی که یک روز از شعبان را روزه بدارد، چه ثوابی دارد؟ فرمود: به خدا سوگند بهشت پاداش آن است.
عرض کرد: یابنَ رسول الله، بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه و استغفار، هرکه در ماه شعبان صدقه دهد حق تعالی آن را رشد و نمو دهد همان گونه که یکی از شما بچّه شترش را رشد می دهد تا آن که در قیامت، درحالی که به اندازه کوه احد شده باشد به صاحبش بازگردد.
چهارم:
در تمام این ماه «هزار مرتبه» بگوید:
لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ، وَ لا نَعْبُدُ إِلّا إِیاهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ.
این ذکر پاداش بسیاری دارد، از جمله اینکه در نامه عملش عبادت هزار ساله بنویسند.
پنجم:
در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت پس از سوره «حمد»، «صد مرتبه» سوره «توحید» خوانده و بعد از سلامِ نماز، «صد مرتبه» صلوات بفرستد تا حق تعالی هر حاجتی که در امر دین و دنیا دارد روا کند؛
و نیز روزه هر پنجشنبه این ماه فضیلت بسیار دارد. روایت شده: که در هر پنجشنبه ماه شعبان آسمان ها را زینت می کنند، پس فرشتگان عرض می کنند: خدایا! روزه داران این روز را بیامرز و دعای آنان را اجابت فرما.
در خبر نبوی است: هرکه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد، حق تعالی بیست حاجت از حاجات دنیا و بیست حاجت از حاجات آخرت او را برآورد.
ششم:
در این ماه بسیار صلوات فرستد.
هفتم (صلوات شعبانیه):
در هر روز شعبان در وقت زوال [وقت ظهر شرعی] و در شب نیمه ی آن این صلوات را که از حضرت زین العابدین (علیه السلام) روایت شده بخواند:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ، وَ مَوضِعِ الرِّسالَةِ، وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِکةِ، وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ، وَ أَهْلِ بَیتِ الْوَحْی. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْک الْجارِیةِ فِی اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، یأْمَنُ مَنْ رَکبَها، وَیغْرَقُ مَنْ تَرَکهَا، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ، وَاللَّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْکهْفِ الْحَصِینِ، وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ، وَ مَلْجَاَ الْهارِبِینَ، وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً کثِیرَةً تَکونُ لَهُمْ رِضاً، وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَداءً وَ قَضاءً بِحَوْلٍ مِنْک وَ قُوَّةٍ یا رَبَّ الْعالَمِینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیبِینَ الْأَبْرارِ الْأَخْیارِ، الَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ، وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایتَهُمْ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبِی بِطاعَتِک، وَ لَا تُخْزِنِی بِمَعْصِیتِک، وَارْزُقْنِی مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیهِ مِنْ رِزْقِک؛ بِما وَسَّعْتَ عَلَی مِنْ فَضْلِک، وَ نَشَرْتَ عَلَی مِنْ عَدْلِک، وَ أَحْییتَنِی تَحْتَ ظِلِّک، وَ هذا شَهْرُ نَبِیک سَیدِ رُسُلِک شَعْبانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْک بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذِی کانَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ یدْأَبُ فِی صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فِی لَیالِیهِ وَ أَیامِهِ بُخُوعاً لَک فِی إِکرامِهِ وَ إِعْظامِهِ إِلی مَحَلِّ حِمامِهِ.
اللّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَی الاسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ، وَ نَیلِ الشَّفاعَةِ لَدَیهِ. اللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً، وَ طَرِیقاً إِلَیک مَهْیعاً، وَاجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتّی أَلْقاک یوْمَ الْقِیامَةِ عَنِّی راضِیاً، وَ عَنْ ذُنُوبِی غاضِیاً، قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْک الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ، وَأَنْزَلْتَنِی دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْیارِ.
هشتم (مناجات شعبانیه):
این مناجات را که از ابن خالویه روایت شده بخواند؛ به گفته او این مناجات حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان پس از اوست که در ماه شعبان می خواندند:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائِی إِذا دَعَوْتُک، وَاسْمَعْ نِدائِی إِذا نادَیتُک، وَ أَقْبِلْ عَلَی إِذا ناجَیتُک، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیک، وَ وَقَفْتُ بَینَ یدَیک مُسْتَکیناً لَک، مُتَضَرِّعاً إِلَیک، راجِیاً لِما لَدَیک ثَوابِی، وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی، وَ تَخْبُرُ حاجَتِی، وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی، وَ لَا یخْفی عَلَیک أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوای، وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی، وَ أَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی، وَ أَرْجُوهُ لِعاقِبَتِی، وَ قَدْ جَرَتْ مَقادِیرُک عَلَی یا سَیدِی فِیما یکونُ مِنِّی إِلی آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیتِی وَبِیدِک لَابِیدِ غَیرِک زِیادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی.
إِلهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یرْزُقُنِی؟ وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی ینْصُرُنِی؛ إِلهِی أَعُوذُ بِک مِنْ غَضَبِک وَ حُلُولِ سَخَطِک. إِلهِی إِنْ کنْتُ غَیرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِک فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَی بِفَضْلِ سَعَتِک. إِلهِی کأَنِّی بِنَفْسِی واقِفَةٌ بَینَ یدَیک وَ قَدْ أَظَلَّها حُسْنُ تَوَکلِی عَلَیک فَقُلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِک.
إِلهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلی مِنْک بِذلِک؟ وَ إِنْ کانَ قَدْ دَنا أَجَلِی وَ لَمْ یدْنِنِی مِنْک عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرارَ بِالذَّنْبِ إِلَیک وَسِیلَتِی. إِلهِی قَدْ جُرْتُ عَلی نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَیلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها. إِلهِی لَمْ یزَلْ بِرُّک عَلَی أَیامَ حَیاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّک عَنِّی فِی مَماتِی.
إِلهِی کیفَ آیسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِک لِی بَعْدَ مَماتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی إِلّا الْجَمِیلَ فِی حَیاتِی؛ إِلهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ، وَعُدْ عَلَی بِفَضْلِک عَلی مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ. إِلهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَی ذُنُوباً فِی الدُّنْیا وَأَنَا أَحْوَجُ إِلی سَتْرِها عَلَی مِنْک فِی الْأُخْری.
إِلهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَی إِذْ لَمْ تُظْهِرْها لِأَحَدٍ مِنْ عِبادِک الصَّالِحِینَ فَلا تَفْضَحْنِی یوْمَ الْقِیامَةِ عَلی رُؤُوسِ الْأَشْهادِ. إِلهِی جُودُک بَسَطَ أَمَلِی، وَ عَفْوُک أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی. إِلهِی فَسُرَّنِی بِلِقائِک یوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَینَ عِبادِک. إِلهِی اعْتِذارِی إِلَیک اعْتِذارُ مَنْ لَمْ یسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یا أَکرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیهِ الْمُسِیئُونَ؛
إِلهِی لَاتَرُدَّ حاجَتِی، وَ لَا تُخَیبْ طَمَعِی، وَ لَا تَقْطَعْ مِنْک رَجائِی وَ أَمَلِی. إِلهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوانِی لَمْ تَهْدِنِی، وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعافِنِی. إِلهِی مَا أَظُنُّک تَرُدُّنِی فِی حاجَةٍ قَدْ أَفْنَیتُ عُمْرِی فِی طَلَبِها مِنْک. إِلهِی فَلَک الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دائِماً سَرْمَداً یزِیدُ وَ لَا یبِیدُ کما تُحِبُّ وَ تَرْضی.
إِلهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُک بِعَفْوِک، وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُک بِمَغْفِرَتِک، وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَها أَنِّی أُحِبُّک. إِلهِی إِنْ کانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طاعَتِک عَمَلِی فَقَدْ کبُرَ فِی جَنْبِ رَجائِک أَمَلِی.
إِلهِی کیفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِک بِالْخَیبَةِ مَحْرُوماً وَ قَدْ کانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِک أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجاةِ مَرْحُوماً؟! إِلهِی وَ قَدْ أَفْنَیتُ عُمْرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْک، وَ أَبْلَیتُ شَبابِی فِی سَکرَةِ التَّباعُدِ مِنْک. إِلهِی فَلَمْ أَسْتَیقِظْ أَیامَ اغْتِرارِی بِک، وَ رُکونِی إِلی سَبِیلِ سَخَطِک؛
إِلهِی وَ أَنَا عَبْدُک وَابْنُ عَبْدِک قائِمٌ بَینَ یدَیک، مُتَوَسِّلٌ بِکرَمِک إِلَیک. إِلهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیک مِمَّا کنْتُ أُواجِهُک بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائِی مِنْ نَظَرِک، وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْک إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکرَمِک. إِلهِی لَمْ یکنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیتِک إِلّا فِی وَقْتٍ أَیقَظْتَنِی لِمحَبَّتِک، وَ کما أَرَدْتَ أَنْ أَکونَ کنْتُ فَشَکرْتُک بِإِدْخالِی فِی کرَمِک، وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْک.
إِلهِی انْظُرْ إِلَی نَظَرَ مَنْ نادَیتَهُ فَأَجابَک، وَاسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِک فَأَطاعَک، یا قَرِیباً لَایبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ، وَیا جَواداً لَایبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ. إِلهِی هَبْ لِی قَلْباً یدْنِیهِ مِنْک شَوْقُهُ، وَ لِساناً یرْفَعُ إِلَیک صِدْقُهُ، وَ نَظَراً یقَرِّبُهُ مِنْک حَقُّهُ. إِلهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِک غَیرُ مَجْهُولٍ، وَ مَنْ لاذَبِک غَیرُ مَخْذُولٍ، وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیهِ غَیرُ مَمْلُوک؛
إِلهِی إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِک لَمُسْتَنِیرٌ، وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِک لَمُسْتَجِیرٌ، وَ قَدْ لُذْتُ بِک یا إِلهِی فَلا تُخَیبْ ظَنِّی مِنْ رَحْمَتِک، وَ لَا تَحْجُبْنِی عَنْ رَأْفَتِک. إِلهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وِلایتِک مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَةَ مِنْ مَحَبَّتِک. إِلهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَهاً بِذِکرِک إِلی ذِکرِک، وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجاحِ أَسْمائِک وَ مَحَلِّ قُدْسِک. إِلهِی بِک عَلَیک إِلّا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طاعَتِک، وَالْمَثْوَی الصَّالِحِ مِنْ مَرْضاتِک، فَإِنِّی لَا أَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعاً، وَ لا أَمْلِک لَها نَفْعاً.
إِلهِی أَنَا عَبْدُک الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ، وَمَمْلُوکک الْمُنِیبُ فَلا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَک، وَحَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِک. إِلهِی هَبْ لی کمالَ الانْقِطاعِ إِلَیک، وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیک، حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَ تَصِیرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک. إِلهِی وَاجْعَلْنِی مِمَّنْ نادَیتَهُ فَأَجابَک، وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِک، فَناجَیتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَک جَهْراً؛
إِلهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلی حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْأَیاسِ، وَ لَا انْقَطَعَ رَجائِی مِنْ جَمِیلِ کرَمِک. إِلهِی إِنْ کانَتِ الْخَطایا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیک فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکلِی عَلَیک. إِلهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِک فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیقِینُ إِلی کرَمِ عَطْفِک. إِلهِی إِنْ أَنامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدادِ لِلِقائِک فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَةُ بِکرَمِ آلائِک.
إِلهِی إِنْ دَعانِی إِلَی النَّارِ عَظِیمُ عِقابِک فَقَدْ دَعانِی إِلَی الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوابِک. إِلهِی فَلَک أَسْأَلُ وَ إِلَیک أَبْتَهِلُ وَأَرْغَبُ، وَ أَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یدِیمُ ذِکرَک، وَ لَا ینْقُضُ عَهْدَک، وَلَا یغْفُلُ عَنْ شُکرِک، وَ لَا یسْتَخِفُّ بِأَمْرِک.
إِلهِی وَأَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّک الْأَبْهَجِ فَأَکونَ لَک عارِفاً، وَعَنْ سِواک مُنْحَرِفاً، وَ مِنْک خائِفاً مُراقِباً، یا ذَا الْجَلالِ وَالْإِکرامِ، وَ صَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ رَسُو لِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کثِیراً.
این رازونیاز از مناجات های جلیل القدر ائمه(علیهم السلام) بوده و مشتمل بر مضامین بسیار بلندی است و هرگاه که حضور قلبی باشد، خواندن آن مناسب است.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال ماه شعبان
اعمال روز اول ماه شعبان
روزه ی این روز فضیلت بسیار دارد؛ از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: هرکه روز اول شعبان را روزه بگیرد، بی تردید بهشت بر او واجب می شود؛ و سید ابن طاووس از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) ثواب بسیاری روایت کرده برای کسی که سه روز اوّل این ماه را روزه بگیرد و در شب های آن، دو رکعت نماز بخواند با این ترتیب که: در هر رکعت سوره «حمد» «یک بار» و سوره «توحید» «یازده بار» خوانده شود.
بدان که در تفسیر امام [تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)] روایتی در فضیلت ماه شعبان و روز اول آن ذکر شده که فواید بسیاری در آن نوشته شده است و شیخ ما ثقة الاسلام نوری (نوّر الله مَرقَده) آن روایت را ترجمه کرده و در پایان کتاب «کلمه طیبه» آورده، ولی چون آن روایت طولانی است و مقام را گنجایش نوشتن تمام آن نیست، خلاصه آن را در اینجا ذکر می کنم: حاصل روایت این که:
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روز اول شعبان به جماعتی برخورد که در مسجد نشسته بودند و درباره قَدَر و امثال آن گفتگو می کردند تا آنکه لجاجت و جدالشان و فریاد و صدایشان سخت بلند شد؛ حضرت ایستاد و بر آن ها سلام کرد، پاسخ سلام را دادند و به احترام حضرت از جای برخاستند و درخواست کردند کنار آنان بنشیند.
ایشان توجّهی به دعوت آنان نکرد و در همان حالت ایستاده فرمود: ای گروهی که سخن می گویید در مسئله ای که سودی نمی رساند، آیا ندانستید که خدای تعالی را بندگانی است که آنان را از هراس ساکت کرده بی آنکه لال باشند، یا از سخن گفتن عاجز باشند، اینان هرگاه عظمت خدا را به خاطر می آورند، زبان هایشان شکسته و دل هایشان از جا کنده می شود و عقولشان از سر می رود و دچار بُهت و حیرت می گردند، این همه به خاطر بلندای عزت و شوکت و بزرگداشت خدا است!
هرگاه از این حالت به خود آیند با کردارهای پاکیزه به سوی خدا رو می کنند و وجود خود را در شمار ستمکاران و خطاکاران به حساب می آورند، درحالی که از تقصیر و کوتاهی پاکند؛ اینان برای خدا به کردار اندک راضی نمی شوند و عمل زیاد را برای او بسیار نمی شمارند، پیوسته به کار شایسته و عمل نیک مشغول اند، اینان چنانند که هرگاه به ایشان بنگری، ترسان و هراسان و در بیم و اضطراب به عبادت ایستاده اند.
ای گروه تازه کاران، شما کجا و ایشان کجا، آیا ندانستید که داناترین مردم به «قَدَر» ساکت ترین ایشانند در سخن از آن و نادان ترین مردم به «قَدَر» سخن گوترین آنان اند نسبت به آن؟!
ای تازه کارها، امروز غرّه شعبان کریم است [به آغاز پیشانی گویند غره]، پروردگار آن را شعبان نامیده به خاطر انشعاب یافتن و پراکنده شدن خیرات در آن، همانا پروردگار شما در شعبان درهای حسنات را باز کرده و قصرها و خیراتش را به شما ارائه داده به قیمتی ارزان و کارهایی آسان، پس در مقام خرید برآیید.
ابلیس دور از رحمت خدا، شاخه های شرور و بلاهای خود را برای شما آراسته و شما پیوسته در گمراهی و سرکشی می کوشید و به شاخه های ابلیس تمسّک می جویید و از شاخه های خیرات که درهایش برای شما باز شده روی می گردانید
و این غرّه ماه شعبان است و شاخه های خیراتش عبارت است از: نماز، روزه، زکات، امر به معروف، نهی از منکر، نیکی به پدر و مادر و خویشان و همسایگان، ایجاد صلح و صفا بین مردم، صدقه دادن به فقرا و مساکین.
در چیزی که مسئولیتش از شما برداشته شده، به خود زحمت و مشقّت می دهید و آن مسئله قضا و قدر است و خود را در سختی می اندازید در چیزی که از ژرف اندیشی و تحقیق در آن نهی شده اید و آن کشف اسرار الهی است که هرکه از آن ها تفتیش کند از تباه شدگان است.
بدانید که اگر شما بر آنچه پروردگار برای مطیعان از بندگانش در امروز آماده کرده آگاه شوید، هرآینه خود را از آنچه بدان پرداختید [بحث در قضا و قدر] بازخواهید داشت و در آنچه به آن فرمان دادند وارد خواهید شد.
گفتند: یا امیرالمؤمنین، آنچه را خدا در این روز برای مطیعان خود مهیا کرده چیست؟ حضرت داستان آن لشکری را که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای جهاد با کافران فرستاده بود و سپاه دشمن به هنگام شب بر آن ها شبیخون زدند بیان کرد و فرمود: شبی تاریک و فرورفته در سیاهی بود، مسلمانان در خواب و کسی از آنان جز زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه و قتاده بن نعمان و قیس بن عاصم منقری بیدار نبود، هریک از آنان در جانبی از لشگر مشغول نماز و خواندن دعا بود، دشمنان با شبیخون خویش در آن شب تاریک، مسلمانان را آماج تیرهای خود ساختند و مسلمانان به خاطر سیاهی شب، از دیدن دشمنان عاجز بودند و راهی برای حفظ خویش نداشتند، به این خاطر نزدیک بود هلاک شوند؛
ناگهان از دهان این چند نفر انواری درخشید که اردوگاه را روشن ساخت و باعث قوّت دل و دلیری مسلمانان شد، پس شمشیر کشیده و همه دشمنان را کشته و زخمی و اسیر کردند، پس از بازگشت از جهاد داستان خود را برای رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بیان کردند، حضرت فرمود: این انوار به خاطر اعمال برادران شما در آغاز ماه شعبان است، پس حضرت یک یک آن اعمال را بیان کردند تا آنکه فرمودند:
چون روز اوّل شعبان می رسد، ابلیس سپاه خویش را در اطراف زمین و کرانه های آن پراکنده می کند و به ایشان می گوید: امروز در کشاندن بعضی از بندگان خدا به سوی خود بکوشید، و خدا(عزّوجل) فرشتگان را در اطراف و آفاق زمین پراکنده می کند و به آنان می فرماید: بندگانم را به راستی و درستی نگاه دارید و آنان را هدایت کنید، همه بندگانم سعادتمند می شوند، جز آن که از پذیرفتن حق دست بردارد و به راه سرکشی رود که او در شمار حزب ابلیس و سپاهیان او محبوس می شود.
چون روز اوّل ماه شعبان شود، خدا(عزّوجل) به باز شدن درهای بهشت فرمان می دهد، پس باز می شوند و به درخت طوبی [درختی است در بهشت] دستور می دهد تا شاخه های خود را به دنیا نزدیک کند، آنگاه منادی پروردگار(عزّوجل) ندا سر می دهد: ای بندگان خدا، این شاخه های درخت طوبی است، پس به آن درآویزید که شما را به سوی بهشت برافرازد و این شاخه های درخت زقّوم است [درختی است از درختان دوزخ که در سوره مبارکه واقعه از آن یاد شده است] از آن دوری کنید تا شما را به سوی دوزخ نبرد.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: سوگند به آن که مرا به راستی مبعوث به رسالت کرد، هرکه در این روز دری از خیر و نیکی را فراگیرد، به تحقیق به شاخه ای از شاخه های درخت طوبی در آویخته که او را به سوی بهشت می کشاند و هرکه در امروز دری از شرّ و بدی را فراگیرد، به یقین به شاخه ای از شاخه های زقّوم درآویخته که او را به سوی آتش می کشاند؛
سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اعمالی که هریک سبب درآویخته شدن به شاخه ای از شاخه های طوبی است به این صورت بیان فرمود: امروز هرکس برای خدا نماز مستحبی بخواند و هرکه در این روز روزه بگیرد و هرکه میان زنی با همسرش، یا پدری با فرزندش، یا خویشاوندان، یا زن و شوهر بیگانه ای آشتی دهد و کسی که پریشانی را آسوده و سبک کند، از طلبی که از او دارد، یا از طلبش از عهده مدیون بکاهد و کسی که در حساب خود نظر کند و قرض کهنه ای را بر عهده خود ببیند که طلبکارش از به دست آوردنش مأیوس شده، پس آن را به صاحبش برگرداند؛
و کسی که یتیمی را سرپرستی کند و کسی که سبک مغزی را از ضربه زدن به آبرو و ناموس مؤمنی بازدارد و کسی که قرآن یا بخشی از آن را بخواند و کسی که خدا را یاد کند و نعمت هایش را بر شمارد و اقدام به سپاسگزاری نماید و کسی که از بیماری عیادت کند؛
و کسی که به پدر و مادر یا یکی از آن ها نیکی ورزد و آن که پیش از رسیدن روز اوّل شعبان پدر و مادر خویش را به خشم آورده بود و در این روز خشنودشان نماید و هرکه جنازه ای را تشییع کند و هرکه در این روز مصیبت زده ای را دلداری دهد و هرکس در این روز چیزی از ابواب خیر را بجا آورد از آویختگان به درخت طوبی است.
سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند: سوگند به آن که مرا به راستی به رسالت برانگیخت: هرکس در این روز دری از شرّ و گناه را فراگیرد، به تحقیق به شاخه ای از شاخه های درخت زقّوم درآویخته و آن شاخه کشاننده او به سوی آتش است، آنگاه اعمالی که هریک سبب درآویخته شدن به شاخه ای از شاخه های زقّوم است را به این صورت بیان فرمود: سوگند به آن که مرا به راستی به پیامبری فرستاد، هرکس در این روز نسبت به نماز واجب خود کوتاهی کند و آن را تباه نماید و هرکس فقیری درمانده نزد او آید که بدی حالش را می داند و بدون اینکه زیانی متوجه وی گردد، قدرت بر تغییر حال او را دارد و کس دیگری هم نیست که به جای او، مشکل فقیر را حل کند، پس فقیر را به حال خود واگذارد و دست او را نگیرد تا از بین رفته و هلاک گردد؛
و کسی که خطاکاری از او عذرخواهی کند، پس عذر او را نپذیرد، علاوه بر این بیش از اندازه ای که بدی کرده، او را کیفر و کسی که میان شوهری با همسرش، یا پدری با فرزندش، یا برادری با برادرش، یا خویشی با خویشش، یا میان دو همسایه، یا میان دو رفیق، یا دو خواهر جدائی اندازد و کسی که بر انسان تنگدستی سخت بگیرد، درحالی که تنگدستی او را می داند، پس بر خشم و بلای او بیفزاید؛
و کسی که مدیون باشد و آن دَین را بر صاحبش انکار کند و بر او ستم ورزد تا طلب او را باطل کند و آن که بر یتیمی جفا ورزد و به او آزار رساند و مال او را تباه کند و کسی که به آبرو و ناموس برادر مؤمنی هجوم بَرد و مردم را هم بر آن وا دارد و کسی که آوازه خوانی کند به صورتی که مردم را در آن آوازه خوانی بر انجام گناه تحریک کند؛
و کسی که کارهای زشت و قبیح خود را در جنگ ها و انواع ستم خود را بر بندگان خدا بر شمارد و به آن اعمال افتخار کند و کسی که همسایه اش بیمار شده و به جهت سبک شمردن شأن او، از او عیادت نکرده و آن که همسایه اش مرده و به خاطر خوار بودن آن مُرده در نظرش جنازه اش را تشییع نکرده و آن که از دلداری مصیبت زده روی برگرداند و به وی از روی حقارت و پستی جفا کند؛
و کسی که عاق کند پدر و مادر خود، یا یکی از آن دو را و کسی که پیش از شعبان ایشان را عاق کرده بود و در شعبان ایشان را خشنود نساخت و حال آنکه قدرت بر آن را داشت؛
و همچنین هرکس کاری از سایر اقسام شرّ را انجام دهد، آویخته به شاخه ای از شاخه های زقّوم است و سوگند به آن که مرا به راستی به پیامبری برگزید که درآویختگان به شاخه های درخت طوبی با آن شاخه ها به سوی بهشت بلند می شوند.
آنگاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اندکی نظر خود را به جانب آسمان بلند کرد و می خندید و مسرور بود، سپس نظر مبارک را به سوی زمین به زیر انداخت، پس پیشانی مبارک را درهم کشید و روی مبارکش عبوس شد، آنگاه رو به اصحاب خود کرد و فرمود: سوگند به آن که محمّد را به راستی به پیامبری برگزید به تحقیق دیدم درخت طوبی را که بلند می شد و بلند می کرد آنان را که به او درآویخته بودند به سوی بهشت و دیدم بعضی از ایشان را که درآویخته بودند به یک شاخه از آن و بعضی به دو شاخه، یا به چند شاخه، برحسب پای بندیشان بر طاعات؛ و هرآینه زید به حارثه را می بینم که در آویخته به بیشتر شاخه های آن و آن شاخه ها بلند می کنند او را به اعلا علیین [بالاترین مرتبه] بهشت، از این جهت خندیدم و خوشحال شدم؛
آنگاه به سوی زمین نگاه کردم و سوگند به آن که مرا به راستی به پیامبری برانگیخت درخت زقّوم را دیدم که به شاخه های پایین می رفت و درآویختگان به خود را به سوی دوزخ پایین می برد؛
و دیدم گروهی از ایشان را درآویخته به شاخه ای و گروهی به دو شاخه یا چند شاخه بر حسب پافشاری شان بر گناهان؛ و هرآینه بعضی از منافقان را می بینم که به بیشتر شاخه های آن درآویخته اند و آن شاخه ها او را به اسفل درکات [پایین ترین مهلکه ها] فرو می برند، از این جهت روی درهم کشیدم و پیشانی ام گرفت.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال ماه شعبان
اعمال بقیه ماه شعبان
از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده: هرکه سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و آن را به ماه مبارک رمضان پیوند دهد حق تعالی ثواب روزه ی دو ماه پی درپی را برای او بنویسد.
ابوالصّلت هروی روایت کرده: در جمعه آخر ماه شعبان خدمت حضرت رضا(علیه السلام) رسیدم، حضرت فرمود: ای ابوالصّلت بیشتر ماه شعبان گذشت و این روز جمعه پایان آن است، پس تدارک و تلافی کن در انجام آنچه از این ماه باقی مانده و کوتاهی هایی که در گذشته این ماه کرده ای و بر تو باد که بر آنچه برای تو سودمند است روی آوری و بسیار دعا و استغفار کرده و قرآن تلاوت کن و از گناهان خود به سوی خدا توبه کن تا وقتی ماه مبارک فرا رسد، خود را برای خدا خالص کرده باشی؛
و امانت و حق کسی را بر عهده خود مگذار مگر آنکه ادا کنی و در دل خویش کینه کسی را وامگذار مگر آن که بیرون کنی و گناهی را مگذار جز آن که ترک کنی و از خدا بترس و در امور پنهان و آشکار خود، بر او توکل کن که هرکس بر خدا توکل کند، خدا او را بس است و در باقیمانده ماه این دعا را بسیار بخوان:
اللّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکنْ غَفَرْتَ لَنا فِیما مَضَی مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فِیما بَقِی مِنْهُ.
همانا حق تعالی در این ماه، بنده های بسیاری را به خاطر حرمت ماه مبارک رمضان، از آتش دوزخ برهاند.
شیخ طوسی از حارث بن مغیره نضری روایت کرده: که امام صادق(علیه السلام) در شب آخر ماه شعبان و شب اوّل ماه رمضان می خواند:
اللّهُمَّ إِنَّ هذَا الشَّهْرَ الْمُبارَک الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ جُعِلَ هُدی لِلنَّاسِ وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدی وَالْفُرْقانِ قَدْ حَضَرَ فَسَلِّمْنا فِیهِ وَ سَلِّمْهُ لَنا وَ تَسَلَّمْهُ مِنّا فِی یسْرٍ مِنْک وَ عافِیةٍ، یا مَنْ أَخَذَ الْقَلِیلَ وَ شَکرَ الْکثِیرَ اقْبَلْ مِنِّی الْیسِیرَ؛
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک أَنْ تَجْعَلَ لِی إِلی کلِّ خَیرٍ سَبِیلاً، وَ مِنْ کلِّ مَا لَا تُحِبُّ مانِعاً یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، یا مَنْ عَفا عَنِّی وَعَمَّا خَلَوْتُ بِهِ مِنَ السَّیئاتِ، یا مَنْ لَمْ یؤاخِذْنِی بِارْتِکابِ الْمَعاصِی، عَفْوَک عَفْوَک عَفْوَک، یا کرِیمُ؛
إِلهِی وَعَظْتَنِی فَلَمْ أَتَّعِظْ، وَ زَجَرْتَنِی عَنْ مَحارِمِک فَلَمْ أَنْزَجِرْ، فَما عُذْرِی، فَاعْفُ عَنِّی یا کرِیمُ، عَفْوَک عَفْوَک؛
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ، وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ، عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک فَلْیحْسُنِ التَّجاوُزُ مِنْ عِنْدِک، یا أَهْلَ التَّقْوی وَیا أَهْلَ الْمَغْفِرَةِ، عَفْوَک عَفْوَک؛
اللّهُمَّ إِنِّی عَبْدُک بْنُ عَبْدِک بْنُ أَمَتِک ضَعِیفٌ فَقِیرٌ إِلی رَحْمَتِک، وَ أَنْتَ مُنْزِلُ الْغِنی وَالْبَرَکةِ عَلَی الْعِبادِ، قاهِرٌ مُقْتَدِرٌ أَحْصَیتَ أَعْمالَهُمْ، وَ قَسَمْتَ أَرْزاقَهُمْ، وَ جَعَلْتَهُمْ مُخْتَلِفَةً أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَلْوانُهُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ، وَ لَا یعْلَمُ الْعِبادُ عِلْمَک، وَ لَا یقْدِرُ الْعِبادُ قَدْرَک، وَکلُّنا فَقِیرٌ إِلی رَحْمَتِک، فَلا تَصْرِفْ عَنِّی وَجْهَک، وَاجْعَلْنِی مِنْ صالِحِی خَلْقِک فِی الْعَمَلِ وَالْأَمَلِ وَالْقَضاءِ وَالْقَدَرِ؛
اللّهُمَّ أَبْقِنِی خَیرَ الْبَقاءِ، وَ أَفْنِنِی خَیرَ الْفَناءِ عَلَی مُوالاةِ أَوْلِیائِک، وَ مُعاداةِ أَعْدائِک وَالرَّغْبَةِ إِلَیک، وَالرَّهْبَةِ مِنْک، وَالْخُشُوعِ وَالْوَفاءِ وَالتَّسْلِیمِ لَک، وَالتَّصْدِیقِ بِکتابِک، وَاتِّباعِ سُنَّةِ رَسُولِک؛
اللّهُمَّ مَا کانَ فِی قَلْبِی مِنْ شَک أَوْ رِیبَةٍ أَوْ جُحُودٍ أَوْ قُنُوطٍ أَوْ فَرَحٍ أَوْ بَذَخٍ أَوْ بَطَرٍ أَوْ خُیلاءَ أَوْ رِیاءٍ أَوْ سُمْعَةٍ أَوْ شِقاقٍ أَوْ نِفاقٍ أَوْ کفْرٍ أَوْ فُسُوقٍ أَوْ عِصْیانٍ أَوْ عَظَمَةٍ أَوْ شَیءٍ لَاتُحِبُّ، فَأَسْأَلُک یا رَبِّ أَنْ تُبَدِّلَنِی مَکانَهُ إِیماناً بِوَعْدِک، وَ وَفاءً بِعَهْدِک، وَ رِضاً بِقَضائِک، وَ زُهْداً فِی الدُّنْیا، وَ رَغْبَةً فِیما عِنْدَک، وَ أَثَرَةً وَطُمَأْنِینَةً وَ تَوْبَةً نَصُوحاً، أَسْأَلُک ذلِک یا رَبَّ الْعالَمِینَ؛
إِلهِی أَنْتَ مِنْ حِلْمِک تُعْصی فَکأَنَّک لَمْ تَرَ، وَ مِنْ کرَمِک وَجُودِک تُطاعُ فَکأَنَّک لَمْ تُعْصَ، وَ أَنَا وَ مَنْ لَمْ یعْصِک سُکانُ أَرْضِک فَکنْ عَلَینا بِالْفَضْلِ جَواداً، وَبِالْخَیرِ عَوَّاداً، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، وَ صَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلاةً دائِمَةً لَاتُحْصی وَ لَا تُعَدُّ وَ لَا یقْدِرُ قَدْرَها غَیرُک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.