عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۸۲
بر من در رحمت که گشاید جز تو
شادیّ دل من که فزاید جز تو
از گرد ره تو سرمه ای ساخته ام
زان در چشمم کسی نیاید جز تو
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۸
مقصود میان من و تو پنهان است
دل را سببی هست که سرگردان است
زینجا که منم حدیث بس دشوار است
زآنجا که قبول تست بس آسان است
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۹
ای جان مرا امید جاوید به تو
روشن دل من چو روی خورشید به تو
فارغ کنم از امید و بیم دگران
چون بیم دلم زتست و اومید به تو
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱۵
نه چارهٔ آنک با تو گردم همراز
نه زَهرهٔ آنک از تو برآرم آواز
کارم زتو البته نمی گیرد ساز
کار من بیچاره حدیثی است دراز
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱۹
گر غمگینم چو از توَم دلشادم
واَر دلشادم چو با توَم آزادم
تن با تو به شادی و به غم در دادم
یعنی که کریم الطرفین افتادم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۲۴
ای از پی لطف تو دل من نگران
چون پوشیدی تو پرده بر من مدران
زین پس من و بندگیت تا من بزیم
تو نیز گذشته را زمن در گذران
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۲ - نعت النبوة
جز در غم تو شادی من نفزاید
جز در طلبت جان و دلم ناساید
خاک در تو چو سرمه در چشم کشم
ملک دو جهان به چشمم اندر ناید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۶ - امیرالمؤمنین حسن علیه صلوات الله
ای ماه زحسن خلق تو یافته بهر
پر مشک زباد خُلق تو جملهٔ دهر
در هر دو جهان کجا توان بود این قهر
کان آب حیات را بکشتند به زهر
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۰ - الرّضا و التّسلیم
تو بر دل من حکم روانی می کن
هر حکم روانی که توانی می کن
من دل به تو دادم آنِ من تا اینجاست
آنِ تو تا دانی آنچ دانی می کن
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۱ - الرّضا و التّسلیم
تو به دانی دوای جانم کردن
من هیچ دوای خود ندانم کردن
از تو کِششی و کوشش از من پس ازین
تا تو نکنی من چه توانم کردن
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۲ - الرّضا و التّسلیم
تا بتوانم به ترک غمها سازم
گر بگریزم من از غمت ناسازم
گفتی غم من به پای تو تاخته نیست
گو پای مباش من زسر پا سازم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۵ - الرّضا و التّسلیم
ای گشته به اسباب غمت جانم شاد
از درد تو هرگز دل من سور مباد
هر کس که نمیرد چو من اندر پایت
او خود نبود زنده که هرگز مزیاد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۹ - الرّضا و التّسلیم
تا من باشم زپیش رویت نشوم
فارغ نفسی ز گفت و گویت نشوم
از سگ بترم اگر برای دل تو
خاک قدم سگان کویت نشوم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۶۳ - الرّضا و التّسلیم
تا برد به غارت غمت از من دل و دین
با هیچ کسم نه مهر مانده است نه کین
دنیا و دلی داشتم و جان و تنی
هر چار تو داری زکه ترسم پس ازین
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۶۵ - الرّضا و التّسلیم
هر جان که شنیده است ندای غم تو
بر دوش دل افکند ردای غم تو
تا هست غم تو نام شادی نبرم
شادیّ همه جهان فدای غم تو
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۰ - الرّضا و التّسلیم
تا هست نشان گفت و گویی با تو
تسلیم نباشد سر مویی با تو
دل محرم راز کی شود تا داند
از دوستی دو کون مویی با تو
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۰ - الاسرار
آن دم که بهم زدیم تنها من و تو
با خلق نکرده ایم پیدا من و تو
هر یک به گمان بیهده می گویند
حال من و تو نداند الّا من و تو
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۱ - الاسرار
روزت بستودم و نمی دانستم
شب با تو غنودم و نمی دانستم
ظن برده بُدم به من که من من باشم
من جمله تو بودم و نمی دانستم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۶ - الاسرار
شبهای دراز با غمت می سازم
پوشیده چنانک کس نداند رازم
میدان بلا و من درو می تازم
دل رفته و می روم نه جان در بازم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۷ - الاسرار
افتاد مرا با سر زلفین تو کار
عیبم مکن و به کار خویشم بگذار
اندر سر زلف تو دلی گم کردم
جویای دل خودم مرا با تو چکار