عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۱۰ - قطعه
ز تبدیل خزانی و بهاری
فزاید عاقلان را هوشیاری
که دارد زندگانی مرک در پی
اگرچه مردمند از آن فراری
فلک با کس نیابد یک قدم راست
که او را پیشه باشد کجمداری
چه گیری سخت دنیا را که دارد
کمال سستی و بی‌اعتباری
گرت فرصت بود در دست بگذار
به عالم نام نیکی یادگاری
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۱۵ - قطعه ذیل بجهه تمثال مبارک حضرت قطب العارفین
بیا تمثال قطب عارفان بین
ز چشم سرمبین از چشم جان بین
حدیث آدم و اسما شنیدی
بیا آن آدم با عزوشان بین
بکن از اهل معنی دیده‌ئی وام
دو عالم را در این صورت نهان بین
جمال حسن را بنگر هویدا
کمال عشق را فاش و عیان بین
وجود اقدسش را آفتابی
میان جمله ذرات جهان بین
الا مونس علی شه را نظر کن
بملک فقر شاهی کامران بین
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰ - قطعه
دهان بسته قفس و اندر آن سخن مرغیست
که پرگشوده و دارد همی سر پرواز
پرد ز بام تو ناگه ببام خاطر خلق
کنی چو بهر ضرورت در قفس را باز
سخن چو بوم و چه بلبل شوند هر دو قبول
بذوق اهل حقیقت بطبع اهل مجاز
رود بجانب ویران اگر که باشد بوم
چمد بگلشن اگر بلبلی است دستانساز
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۷ - قطعه
بر این سرا چه فانی مبند دل زنهار
که پل برای عبور است نی برای قرار
به راستی که فلک راست کجروی عادت
که دیده راستی از این سپهر کجرفتار
نیامده است و نیاید کسی در این عالم
کزین سرای دو در عاقبت نبندد بار
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۸ - قطعه
مبر رشک بر آنکه او را ملک
پی امتحان کرد روزی بلند
چه بسیار کس را که این گنج نهاد
فرا برد‌ امروز و فردا فکند
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۰ - قطعه
بود قرآن کتابی پای تا سر
کلام ایزد علام ذوالمن
دو عالم یک ورق کان را دو رویست
همه معنای آن آیات متقن
چو این یکرو که خواندی صدق دیدی
به کذب روی دیگر هم مبر ظن
اگر‌امروز از فهم تو دور است
شود فردا تو را فاش و مبرهن
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۳ - قطعه
اگر به کار تو افتد گره ز بازی چرخ
غمین مشو که گشایش ز بعد بستگی است
دل شکسته بیار و ببین درستی کار
که هرچه هست درستی در این شکستگی است
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۷ - قطعه
آنکوست به شط چو بط شناور
وانکس که به دست و پای غرق است
این هر دو زنند دست و پا لیک
یک زندگی و هلاک فرق است
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۹ - قطعه
همیشه رسم جهانست اینکه نعمت را
قدر دهد به تو آنکه قضاش برباید
تو پیش از آنکه ز دستت رود بر آن زن پای
که چون رود ز کفت بر تو سخت ننماید
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۴۱ - قطعه
ای همه باد و خاک و آتش و آب
چه عجب‌گر تو را تعب باشد
تو که از پای تا سر اضدادی
بی‌تعب بودنت عجب باشد
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۴۴ - قطعه
گنج منست نیروی من بهر کسب و کار
بر گنج پادشاه دهد مایه گنج من
رنجی ز دست من به کسان کی رسد که حق
گسترده است خوان من از دسترنج من
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
حقا که علی به حق بود مظهر ذات
زیرا که ز حق ظاهر از او گشت صفات
چون ذات و صفات عین یکدیگر شد
اظهار صفات ذات را کرد اثبات
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴
ای مرده دلان مردهٔ مرده‌پرست
وقعی ننهد بر بزرگی تا هست
از گرسنگی چو او درافتاد ز پای
آنگاه به گور می‌برندش سردست
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱
گفتم به خرد کی به همه بالا دست
بر گوی که هستی به چه باشد پابست
او صفحه و خامه ای‌طلب کرد از من
بنوشت محبت و قلم را بشکست
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۵
گفتم به خرد کی به همه بالادست
بر گوی که هستی به چه باشد پابست
او صفحه و خامه‌ای طلب کرد از من
بنوشت محبت و قلم را بشکست
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳
خرم دل آنکس که ز خود آگاه است
نفی اش سوی اثبات دلیل راه است
بر هرچه نظر کند خدا بیند و بس
این معنی لااله الا الله است
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
در خویش بر مغز رسیدم از پوست
گفتم بود این مقام جای من و دوست
چون نیک نظر نمودم از دیدهٔ دل
دیدم به میان منی نباشد،همه اوست
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
افلاک نه مست ماست مست دگری است
وین خاک نه پست ماست پست دگریست
زان کار گره خورد به دست من و تو
تا کشف شود که کار دست دگریست
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
از ذات خداوند کسی آگه نیست
بر کنه کمال او خرد را ره نیست
فرمود علی ز آنچه آری به تمیز
مخلوق خیال تست آن الله نیست
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
ای آنکه ز علم تو برون هستی نیست
محو از نظرت بلندی و پستی نیست
در ملک وجود از ازل تا به ابد
جز دست تو ای دست خدا،دستی نیست