عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۱۴ - جاذب خلق
ترکیا! تا زر و سیمت به کف است
جاذب خلق، چو مغناطیسی
در نظر با همه نادانیها
چون فلاطون و ارسطالیسی
ور زرت نیست همانا به نظر
خلق را شوم تر از ابلیسی
گر زرت هست تویی رستم زال
ورنه پیرزن چرخک ریسی
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۱۸ - غلام طالع
گر به صنعت عدیل داودی
ور به حکمت نظیر لقمانی
ور به زور آوری و، صف شکنی
اشکبوسی و، پور دستانی
یا به حسن و جمال در عالم
ثانی حسن ماه کنعانی
چون تو را نیست بخت و طالع نیک
بی سبب، هر طرف، شتابانی
گر زمین، آسمان، به هم دوزی
باز محتاج لقمه نانی
رزق بی شک تو را رسد لیکن
لقمه نان به کندن جانی
ور تو را بخت و طالع نیک است
بحر علم استی و سخندانی
خلق خوانند اعلم العلمات
گر چه بی دانشی و نادانی
«ترکیا» رو غلام طالع باش
ور نه در کار خویش، حیرانی
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۱۹ - زر و سیم
سخنی گویمت ز من بشنو
ای که از دشمنان حذر داری
دشمنانت تمام دوست شوند
تا که در کیسه سیم و زر داری
ور تهی کیسه ات شد از زر و سیم
دشمن از دوست، بیشتر داری
خاصه آن کس که هست همسر تو
که ز جانش عزیزتر داری
بی کس استی اگر تهی دستی
گر برادر، و گر پسر داری
بی زری طایر شکسته پری
زرت ار هست، بال و پر داری
گر ز نابخردی و کج فهمی
نبستی در جهان، به خر داری
هست در کیسهٔ تو چون زر و سیم
تاج فخر و شرف، به سر داری
ور ز سقراط و بوعلی سینا
علم و حکمت، زیادتر داری
چون زرت نیست، اعتبارت نیست
هر کجا رو کنی خطر داری
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۲۰ - علامت عشق
عاشقان را بود علامت عشق
ز روی رنگ و لاغری بدن
عشق با فربهی نیآید راست
این سخن را تو گوش دار از من
فربها گرد کوی عشق مگرد
شیشهٔ نام خود به سنگ مزن
روبه استی به جنگ شیر مرو
عنکبوتی به دور باز متن
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۲۱ - تارک الصلاه مباش
نصیحتی کنمت ای پسر ز من بشنو!
تو این نصیحت و چون گوهرش محافظ باش
مجالست منما با قلندر و درویش
مصاحبت منما با ارازل و اوباش
به زور پنجه و بازوی خویش غره مشو
درشت خوی مباش و به کس مکن پرخاش
کسی که به پیش تو اسرار خویش بسپارد
مکن خیانت و اسرار او مگردان فاش
چو رعد از سخن سخت دشمنان مخروش
ز حرف سخت، دل دوستان خود مخراش
مخور شراب و، مکن غیبت و، دروغ مگو
مطیع دیو مشو، تارک الصلاه مباش
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۲۴ - نخل غفلت
ای که مستی ز بادهٔ دولت
تا نمیری کجا شوی هشیار
سفری پیش داری ای غافل!
راه دور است توشه ای بردار
چشم از این قصر زر نگار بپوش
دست از این رخش راهوار بدار
نخل غفلت ز بیخ و بن برکن
تخم خیری برای خویش به کار
دل بیچاره ای بدست آور
تا که گردی ز عمر برخوردار
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۲۵ - خون دل
ای که خواهان راحتی به جهان
دل خود را به دلبران مسپار
گر دل خود به دلبران دادی
بنشین، خون دل ز دیده ببار
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۲۶ - در حقیقت
هر که غالب گشت عقل وی به نفس
رتبهٔ او از ملک بالاتر است
وآنکه او را نفس غالب شد به عقل
در حقیقت، از جمادی کمتر است
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۲۹ - چراغ
در جهان هر که با تو کرد بدی
در عوض کن به جای او نیکی
دست را حایل چراغ بدار
تا رهاند تو را ز تاریکی
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۰ - درد بی علاج
گر چه از دردها در این عالم
سخت دردیست دزدی و حیزی
لیک دردی که بی علاج بود
در جهان پیری ست و بی چیزی
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۱ - ندهد سود
هر که را دختری ست در خانه
زود باید به شوهری دادش
ور ز دختر خیانتی سر زد
ندهد سود، داد و فریادش
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۳ - غم زمانه
ای که گویی غم زمانه مخور
تو چه دانی که از غم آزادی
گر یکی روز خورده بودی غم
از غمم سرزنش نمی دادی
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۵ - چراغ خویش
ای که داری چراغ مرده به دست
نیست عقلت به جهل نزدیکی
روغنی در چراغ خویش بریز
تارها سازدت ز تاریکی
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۶ - غم بیهوده
اگر صد سال در این دار فانی
بمانی، عاقبت بایست مردن
چو می دانی که باید عاقبت مرد
چه حاصل، از غم بیهوده خوردن
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۷ - یک عمر
یک دمی بیدار شو، از خواب ناز
ای که روز و شب، به خواب غفلتی!
مهلتت یک عمر داد ندای عزیز!
از اجل، دیگر نیابی مهلتی
تا که داری فرصتی، در توبه کوش
بعد از این شاید نیابی فرصتی
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۸ - مجال مکث و درنگ
ای که آسوده خفته ای شب و روز
زیر این طاق لاجوردی رنگ
چشم خود باز کن، که اینجا نیست
هیچ کس را مجال مکث و درنگ
بایدت رفت و زین سرای فراخ
عاقبت در میان قبری تنگ
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۹ - هشیار باش
این چند روز عمر، که هستی تو در جهان
هشیار باش، تا ندهی نام خود به باد
فردا کز این جهان، به جهان دگر روی
کاری بکن که خلق، به خیرت کنند یاد
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۴۰ - بخل و حسد
عجب آید مرا که می دانیم
عاقبت جای ماست زیر لحد
در حق هم، در این جهان ما را
نیست کاری، به غیر بخل و حسد
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۴۱ - دل تنگ
جهان ماند به خم رنگ ریزان
که هر ساعت از او رنگی بر آید
حذر کن از دل آزاری مبادا
که آهی از دل تنگی بر آید
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۴۳ - ماه صیام
روزه دارا مکن به ماه صیام!
خویش را از گرسنگی خسته
دهن خود مکن، به غیبت باز
تا نباشی، سگ دهن بسته