عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳
در آب دو چشمم همه عکس رخ تست
خاکم کردی بر آتش هجران چست
در آب چو مهتاب ترا خواهم دید
بر خاک چو خورشید ترا خواهم جست
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
بی یاد تو نرگس، قدح زر نگرفت
بی نقش تو لاله، رنگ آذر نگرفت
آخر ننشست قدت از پای، چو سرو
تا خوش بتم از دست چو گل بر نگرفت
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
یک وعده که نیم عشوه بد یار نداد
در گلشن وصل خود مرا خار نداد
بر تخت دلم به پادشاهی بنشست
پس مردمک چشم مرا بار نداد
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
یارم چو کلاله بر گل و لاله نهاد
جان نیز دل شکسته بر ناله نهاد
مسکین دل من امید یک روزه نداشت
باری به چه حرص این غم صد ساله نهاد
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰
نقد دلم از غمت عیاری دارد
جان بی تو بر اندوه تو کاری دارد
هرگز نکنی به نیک و بد یاد مرا
بیچاره کسی که چون تو یاری دارد
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
هرگز به وفا ز تو گمان نتوان برد
جز جور و جفا از تو نشان نتوان برد
در وصل دو روزه تو دل نتوان بست
وز هجر همیشه تو جان نتوان کرد
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
دل را بدمی شاد نمی یارم کرد
چون خاک شدم یاد نمی یارم کرد
دارم سخنان یاد نمی یارم کرد
فریاد که فریاد نمی یارم کرد
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
خاک قدمت به تاج خورشید ارزد
یکروزه غمت به عمر جاوید ارزد
شکر ایزد را که از تو نومید شدم
وین نومیدی هزار امید ارزد
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
دردا که دلم به وصل تو شاد نماند
وز خاک درت به دست جز باد نماند
جانی که ترا عزیز می داشت برفت
صبری که مرا غرور می داد نماند
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
هر شب که دلم به حیلها درماند
خواهد که به فال و قرعه حالی داند
صد قرعه سیمین سرشک از چشمم
بر قرعه زرین رخم گرداند
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
هوشم سوی یار ناجوانمرد بماند
بی عارض گلگونش رخم زرد بماند
گفتم که مگر دردم ازاین دل بشود
بازی بازی دل بشد و درد بماند
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
سودی همه را مرا زیان خواهی بود
آشوب دل و آفت جان خواهی بود
همچون گل و سوسن ار بر اندازه گری
پیوسته دو روی و ده زبان خواهی برد
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
در ده قدح درد که در می باید
رنجم چو زتست بیشتر می باید
خوش نیست غمت لیک بسی خوش خوار است
هر چند همی خوری دگر می باید
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۸۵
آتش زده در هجر تو گرمی باید
در خورد درشتی تو نرمی باید
گیرم که چو غنچه نهمت لب برلب
در نرگس تو نه سر به سر میباید
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۸۷
هر لحظه کنی دلا یکی درد شکار
وانگه به هزار محنتم بکشی زار
دانی چکنی مرا به من باز گذار
وین دست عنایت از سر من بردار
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۸۸
ای رنگ رخت جامه جادوی بهار
از نقش تو افتاد دلم سوی بهار
باری پی آزمایش باغ به پای
تا زلف تو خوشتر است یا بوی بهار
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۸۹
خط تو کشیده زهره را نیل ای یار
جعد تو نگاشت مشتری را چو نگار
تا خال تو یک بوسه ستد از خورشید
زلفت مه را گرفت صد بار کنار
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۹۱
دوش آن بت زرین کمر سیمین بر
می کرد نیاز بر من از پسته شکر
رومی به چه تا زاد ترا یک مادر
می داد مرا در آب خشک آتش تر
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
شبهای وصال ما کجا شد آخر
وآن عشرت حال ما کجا شد آخر
گیرم که شب وصال را چشم رسید
در خواب خیال ما کجا شد آخر
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۲
از خاک درت ساخته ام مفرش خویش
بر خیره به باد داده عمر خوش خویش
بنمای به من تو آن رخ مهوش خویش
هان تا نبرم آب تو از آتش خویش